♥ღღ♥عشق آنلاین است ♥ღღ♥



ک عشق آسان نمود اول ولی افتادمشکل ها....

تاريخ : دوشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۵ | 1:52 | نويسنده : عاطی


آخرهفته عخشم دوباره میادتاباخانوادم صحبت کنه خداکنه همه چی اوکی بشه ماهم بریم سرخونه زندگیه خودمون،وای اگه مامانم راضی بشه ازخوشحالی بال درمیارم ینی میشه؟چقدزمان دیرمیگذره برام الان که منتظرم ببینمش انگارزمان وایساده دل تودلم نیس دوسدارم زودترببینمش ازآخرین باری که همودیدیم ۳ماهی میگذره ینی ازآخرین باری که اومدن خواستگاریم،خیلی لذت داره بدونی طرفت دوست داره وبرای به دست آوردنت داره تلاش میکنه امروز فهمیدم بخاطرمشکل مالیش خونشوفروخته خیلی ناراحت شدم چون اگه ازدواج کنیم بایدبریم مستاجری ازطرفی هم نگرانم که نکنه خانوادم ایندفعه اینوبهونه کنن 
هنوزمشخص نیس ولی احتمالاتنهابیادوناهارو خونه ماباشه نمیدونم شایدشبم موندچون راه دوره تو یه روز نمیشه اومدوبرگشت تصمیم گرفتم اگه ازدواجمون قطعی شد ازاین به بعدخاطرات خودمونو اینجابنویسم تا یادم نره چقد برای بدست آوردن هم تلاش کردیم وکوتاه نیومدیم،ازفکروخیال فکرنکنم بتونم بخوابم،تاوقتی تکلیفم مشخص نشه ذهنم درگیره 






انتظار

تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ | 21:6 | نويسنده : عاطی


 
از رابطه هایی که انتظار کشیدن رو براتون دردناک می کنه بترسید. قلبتون تا یه جایی توانِ تپیدن داره و مطمئن باشید کسی که شمارو منتظر می ذاره نه تنها برای بدست آوردنتون تلاشی نکرده برای نگه داشتنتون هم تلاشی نمی کنه. از آدمایی که انتظار کشیدنِ شما رو درک نمی کنن دوری کنید ، این آدما شما و احساساتتون رو متلاشی می کنن.






موی بلند

تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ | 21:2 | نويسنده : عاطی


چه فایده زنی باشی با موهایی " بلند "؟ وقتی آن دستی که باید به موهایت برسد، همیشه " کوتاه " است...
  





تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ | 20:56 | نويسنده : عاطی


دل گفت: «وصالش به دعا باز توان یافت»
عمریست که عمرم، همه در کارِ دعا رفت





سکانس

تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ | 20:52 | نويسنده : عاطی


در حقیقت آدمی، در یک سکانس از زندگی اش گیر میکند و بعد دیگر مهم نیست که تا کجا پیش می رود، تا هر جایی که برود تا هر جایی بازهم با یک چشم برهم زدن برمیگردد به همان سکانس، همان سال همان روز همان ساعت همان لحظه.. و پیر شدن انسان از همین لحظه شروع می شود




تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ | 20:51 | نويسنده : عاطی


كاش بين اين همه اتفاق بد يك " تو " بيفتد وسط زندگيم! تو جبران همه ي اين نشدن ها و نرسيدن هايي مرهم همه ي زخم ها ... مي داني ؟! يك " فداي سرت كه مي گويي " تمام شكستن هايم ، وصله هاي دوست داشتن مي شوند تمام غم هاي دنيا از دلم مي روند به ناكجا آباد ترين نقطه ي جهان.
تو مصداق بارزِ درك کردنی پيش از دوست داشتن ... بيش از دوست داشتن ... كاش بيفتي وسط اين شب ها همين شب هايي كه از درد بند بند وجودم از هم مي پاشد! كاش مي شد به شانه هايت تكيه دهم دستانت را بگيرم و براي همه ي دنيا خط و نشان بكشم ... وقتي تو هستي هيچ اتفاقي مرا از پا در نمي آورد بعد از اين همه شكست هنوز هم نبودن تو تنها حفره ي پر نشدني زندگي من است .
كاش بيفتي وسط اين خانه يا حتي همين اتاق اصلا بيفتي در آغوشم ... آنقدر دلم هواي عطر تنت را كرده كه شك ندارم ، در همين چهار ديواري پرنده مي شوم و اين نرسيدن هاي لعنتي را با رسيدن به حريم بازوانت پر خواهم داد ...






تاريخ : چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۵ | 12:19 | نويسنده : عاطی


باورش هم سخته
روزی برسه که دخترم باشوق
نقاشی هاشونشون بده
پسرم بهونه ماشین کنترلی 
که قراره برای تولدش بخرم روبگیره
همسرم درحال تماشاکردن تلوزیون
ومن کنارپنجره.....
به توفکرمیکنم.





تاريخ : چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۵ | 12:13 | نويسنده : عاطی


۱۰سال دیگه خانواده هایی داریم 
باپدرمادرهای افسرده
که عاشق هم نیستن...





حال تنهاییت چطوراست؟

تاريخ : دوشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۵ | 0:35 | نويسنده : عاطی


به خودت بیا روزهایی را هم برای خودت زندگی کن برایِ خودت شاخه گلی بخر به دیدن خودت برو، موسیقی مورد ِ علاقه ات را گوش بده به گلدان تاقچه ی اتاقت آبی بده به آدمها بی منت لبخندی بزن بر سر کودکی دست نوازشی بکش برگرد به خانه، دوشی بگیر برای خودت چای دم کن در آینه نگاه کن چشمکی بزن و بگو سلام رفیق! حال تنهاییت چطور است؟! مبادا خودت را از یاد ببری...




هرس شده ایم

تاريخ : جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۵ | 22:16 | نويسنده : عاطی


کاش  یک بار هم  ما شکوفه می‌دادیم  ما که این‌همه  هرس شده‌ایم !
برچسب‌ها: کاش , هرس‌ , شکوفه




تاريخ : جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۵ | 22:14 | نويسنده : عاطی


دلم زیادی روشن بود ...  سوخت !
برچسب‌ها: دلم , سوختن , عشق




راه زمان

تاريخ : جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۵ | 22:12 | نويسنده : عاطی


من از صداها گذشتم! روشنی را رها کردم رویای کلید از دستم افتاد! کنارِ راهِ زمان دراز کشیدم... من به اندازه یک ابر دلم میگیرد باید امشب چمدانی را... که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بر دارم... و به سمتی بروم !
برچسب‌ها: زمان , دل , تنهایی




دل نمیدهم

تاريخ : جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۵ | 22:9 | نويسنده : عاطی


گفتم به هیچکس دل خود را نمیدهم  اما دلم برای همان هیچکس گرفت !
برچسب‌ها: دل , عشق , دوبیتی




تنهاشدن

تاريخ : جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۵ | 22:5 | نويسنده : عاطی


گرچه جان کاه است احساس بد تنها شدن درد چشمان به در خشکیده اما بدتر است...!
برچسب‌ها: دوبیتی , تنهایی , چشم , احساس




خیانت درامانت

تاريخ : چهارشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۴ | 13:6 | نويسنده : عاطی



حال آغوش تومانندگذشته خوب نیست
عطرتوبوی خیانت درامانت میدهد
برچسب‌ها: شعرها , عاشقانه ها , عکس نوشته




تاريخ : چهارشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۴ | 12:40 | نويسنده : عاطی



تو ... ساعت دوازده شب سی و یک شهریوری... و من عقربه ای که تا می خواهد به تو برسد ! به عقب می کشندش ...!
برچسب‌ها: عاشقانه ها , جملات زیبا




پابه پای من

تاريخ : چهارشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۴ | 12:32 | نويسنده : عاطی



پابه پای من اگرآمده بودی درشهر این خبرسوژه عالم شدنش حتمی بود!!!
برچسب‌ها: عاشقانه ها , شعرها , تک بیتی , عکس نوشته




نگران نباشید!!

تاريخ : سه شنبه ششم بهمن ۱۳۹۴ | 17:52 | نويسنده : عاطی



نه از خودم فرار کرده ام نه از شما به جستجوی کسی رفته ام که مثل هیچ کس نیست نگران نباشید یا با او باز می گردم یا او بازم می گرداند تا مثل شما زندگی کنم. محمدعلی بهمنی
برچسب‌ها: زندگی , محمدعلی بهمنی , عاشقانه ها




تاريخ : سه شنبه ششم بهمن ۱۳۹۴ | 17:39 | نويسنده : عاطی



آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است "عشق"  یک لحظه کوتاه  به هم می‌ریزد  
فاضل نطری
برچسب‌ها: عاشقانه ها , جملات زیبا , عشق , فاضل نظری , عکس نوشته




این وصله هابه من نمی چسبه!!!

تاريخ : سه شنبه ششم بهمن ۱۳۹۴ | 17:36 | نويسنده : عاطی



شنیده ام موی بلند زنان عاشق را زیباتر می کند برای همین است که موهایم را کوتاه کرده ام این وصله ها به آغوش تنهای من نمی چسبد.
منیره حسینی

برچسب‌ها: عاشقانه ها , تنهایی , منیره حسینی


.::. [ مطالب قدیمی‌تر ]
Let's block ads! (Why?)