اندیشه جدید

عدالت اجتماعی آرمان بشری و اصل بنیادین قرآنی
 با تأکید بر جنبش عدالت خواهانه هزاره ها
مقدمه
جنبش عدالت خواهانه هزاره ها بر یک آرمان بشری و اصل بنیادین قرآنی استوار است. در پی شکل گیری حرکت عدالت خواهانه «جنبش روشنایی»، اظهار نظرهای مختلفی نسبت به خواست های مردم هزاره مطرح شده است. برخی این حرکت را یک حرکت قومی و در تضاد با منافع ملی کشور قلمداد می کنند. و در مقابل رهبران و گردانندگان این حرکت، جنبش روشنایی را در راستایی استیفای حقوق اجتماعی مردم هزاره دانسته و آن را همنوا با منافع علیای کشور می دانند. به همین مناسبت برآنیم که بحثی را پیرامون عدالت اجتماعی از زوایای مختلف داشته و در نهایت ارتباط حرکت های عدالت خواهانه مردم هزاره تحت عنوان جنبش روشنایی را با مبحث عدالت اجتماعی پیوند بزنیم.
تعریف عدالت
عدالت در لغت به معنای دادکردن، دادگر بودن، انصاف داشتن، دادگری می باشد و عدالت اجتماعی عدالتی است که همة افراد جامعه از آن برخوردار باشند . [1] در اصطلاح حکما و اندیشمندان اسلامی عدالت این چنین تعریف شده است:«العدل وضع کل شیء موضعه». عدالت، آن است که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد. این تعریف برگفته از تعاریفی است که حضرت علی علیه السلام از عدالت  بیان نموده است.
آن حضرت در تعریف عدالت می فرماید: «العدل یضع الامور مواضها». [2] و یا «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» [3] عدالت، آن است که حق هر صاحب حقی، داده شود.
با توجه تعاریفی برای عدالت ذکر شد، وقتی که بخواهیم عدالت در مناسبات اجتماعی و انسانی را مورد ملاحظه قرار دهیم، عدالت به معنای ادا کردن حق دیگران و همین طور استیفای حق خود از دیگران می باشد.
 چیستی عدالت اجتماعی؛
عدالت اجتماعی به معنای توزیع عادلانه منابع و امکانات و برابری همه اتباع کشور در برخورداری از کلیه فرصت ها و حقوق شهروندی می باشد. مشارکت اقشار مختلف جامعه در ساختار قدرت سیاسی، توزیع عادلانه ثروت، منابع، امکانات، خدمات اجتماعی، فرصت ها، شغل ها و برابری در برابر قانون، مهمترین شاخص های عدالت اجتماعی بشمار می روند.
عدالت اجتماعی آرمان بشری؛
عدالت اجتماعی یک آرمان بشری است که دارای سابقه ای به قدمت عمر دارد. از آغاز زندگی بشر ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هرگونه ظلم و بی عدالتی ساخته است. بشر در طول تاریخ همواره در پی تحقق عدالت اجتماعی بوده، از این روست که به عنوان یک آرمان بشری همواره مورد اندیشمندان علوم اجتماعی قرار داشته است. وقتی که تاریخ بشر را ورق می زنیم، می بینیم که هیچ چیز به اندازه‏ی پایمان شدن حقوق افراد ضعیف و مظلوم جامعه، روح و فطرت بشر را زرده نساخته. و هیچ چیز نیز به اندازه بی عدالتی و ظلم سبب کینه، دشمنی و درگیری میان انسان ها نگردیده است. از این روست که عدالت اجتماعی به حیث یک آرمان بشری مطرح بوده و می باشد. عدالت اجتماعی بدون در نظر داشت مسائل دینی، یک آرمان بشری است که انسان ها، همواره در پی تحقق آن بوده و کوشیده است به هر طریق ممکن، آن را در جامعه عینیت بخشند. اهمیت عدالت و بخصوص عدالت اجتماعی، حکما و فیلسوفان بزرگ را وا داشته تا برای تحقق عدالت اجتماعی، راهکارهای عملی را ارائه نمایند.
یکی از مهمترین علل انقلاب ها و جنبش های اجتماعی که در طول تاریخ بشر بوقوع پیوسته، نبود عدالت اجتماعی بشمار می رود. به همین دلیل است که افراد مصلح و عدالت خواه، تلاش وافر به خرج داده اند تا از طریق انقلاب و جنبش های اجتماعی، عدالت اجتماعی را در جوامع خود، محقق سازند. انقلاب اسلامی ایران، انقلاب فرانسه، انقلاب چین، انقلاب هند و... نمونه های از مهمترین انقلاب ها و جنبش هایی می باشد،  که یکی از اهدف اصلی آن ها را برقراری عدالت اجتماعی تشکیل می دهد.
عدالت اجتماعی اصل بنیادین قرآنی
عدالت اجتماعی همانگونه به حیث یک آرمان بشری مطرح می باشد، یک اصل بنیادین قرآنی نیز بشمار می رود. قرآن کریم یکی از فلسفه های ارسال رسل را برقراری قسط و عدل در بین افراد جامعه می داند. خداوند در آیه 25 سوره حدید به این اصل بنیادین قرآنی تصریح نموده و می فرماید:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب و ميزان نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند. جمله لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ به عدالت اجتماعی اشاره دارد که عدالت فراگیر در همه عرصه ها و مناسبات انسانی را شامل می شود.
خداوند در آیه 90 سوره نحل به اجرای عدالت فرمان داده و می فرماید: إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ. بر پایه همین اصل است که اسلام اهمیت خاصی برای عدالت و نمود عینی آن، عدالت اجتماعی قائل می باشد. خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ. و چون ميان مردم داورى مى‏كنيد، به عدالت داورى نمایید. در راستای همین اصل قرآنی است که حضرت علی علیه السلام می فرماید: العَدلُ يُصلِحُ البَرِيَّةَ، صَلاحُ الرَّعِيَّةِ العَدلُ. [4] عدالت، مردم را اصلاح مى كند و عدالت مايه اصلاح و سامان يافتن رعيّت می گردد.
عدالت اجتماعی و نظام های مردم سالار
در نظام های مردم سالار بدلیل ماهیت مردمی که دارند، زمینه های تحقق عدالت اجتماعی بیش از نظام های استبدادی و تمامیت خواه فراهم می باشد. یکی از اصول و مؤلفه های نظام های مردم سالار، برسمیت شناخته شدن حقوق برابر همه اتباع کشور در برابر قانون و داشتن حق برابر در توزیع امکانات و فرصت ها می باشد. زمانی که یک نظام سیاسی، حقوق برابر کلیه اتباعش را برسمیت شناخت، مکلف است در عرصه عمل نیز هیچ تبعیضی نسبت به شهروندانش قائل نشود.
از آنجایی که در نظام های مردم سالار و مبتنی بر دموکراسی، راه های قانونی برای اعتراض به سیاست های دولت برسمیت شناخته شده، زمینه های بروز انقلاب و نزاع های خشونت آمیز از بین می رود. چرا که در این گونه نظام ها، در صورتی که شهروندان اعتراضی نسبت به سیاست های نظام حاکم داشته باشند، با برگزاری تظاهرات و حرکت های اعتراضی، دیدگاه خود را به سران نظام منتقل نموده و در مقابل سران حکومت، ملکف اند که به نظرات آن‏ها توجه نموده و اقدامات لازم برای تأمین خواسته های اعتراض کنندگان را در پیش گیرند.
عدالت اجتماعی فاکتور مهم در شکل گیری هویت ملی؛
وقتی که عدالت اجتماعی در جامعه تحقق بپذیرد، این امر سبب رضایت مندی افراد جامعه می گردد. الفت و همبستگی را بین اقشار جامعه تقویت می بخشد. زمینه های کینه و عداوت را از میان افراد با گرایش های قومی، مذهبی و لسانی و غیره از بین می برد. و در یک کلام برقراری عدالت اجتماعی دارای آثار و برکات زیادی می باشد که یکی از مهمترین این آثار، تقویت روحیه همبستگی ملی و شکل گیری هویت می باشد. زمانی که چنین شرایطی در جامعه حکم فرما گردد، احساس تعلق خاطر مردم به نظام سیاسی و ارزشهای ملی افزایش می یابد. وجود چنین شرایطی مهمترین فاکتور برای شکل گیری هویت ملی بوده و در تقویت آن نقش اساسی ایفا می کند. در مقابل زمانی که عدالت اجتماعی در یک جامعه وجود نداشته باشد، احساس تعلق خاطر افراد جامعه نسبت به حکومت و ارزشهای حاکم تقلیل پیدا می کند و یا کلا از بین می رود. در چنین شرایطی زمینه های بروز نزاع، کینه و دشمنی بین اقشار مختلف جامعه گسترش پیدا می کند. درصورتی چنین روندی تثبیت شود رفته رفته خود به هنجار تبدیل شده و در دراز مدت به از همسیختگی اجتماعی منجر خواهد شد.
زمانی که مردم نسبت به استیفای حقوق خویش ناامید شوند، زمینه برای برخوردهای خشن فراهم می گردد.  و سرانجام گروه های مسلح و جنبش های مسلحانه شکل گرفته و کار به درگیری و نزاع مسلحانه خواهد کشید. چنین روندی گسست اجتماعی در پی داشته و در نهایت به فروپاشی نظام سیاسی و اجتماعی منجر می گردد.
از تحلیل فوق به این نتیجه می رسیم که بر قراری عدالت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورهای شکل گیری هویت ملی بشمار می رود. و برعکس زمانی که بی عدالتی در جامعه وجود داشته باشد، زمینه نزاع و کشمکش های مختلف بوجود می آید. و سرانجام به جنگ و درگیری منجر خواهد شد. وقتی مسائل افغانستان را به عنوان یک مصداق مورد بررسی قرار می دهیم، مشاهده می کنیم که نظام اجتماعی آن بر پایه قومیت و قشربندی قومی شکل گرفته است. در این کشور عدالت اجتماعی گمشده ای است که از ابتدای شکل گیری این کشور، همواره مورد توجه قرار نگرفته و در نتیجه سبب نارضایتی بخش بزرگی از باشندگان کشور و بطور مشخص جامعه هزاره و شیعه کشور گشته است.
عدالت اجتماعی خواست مشروع هزاره ها؛
از آنجایی که عدالت اجتماعی یک آرمان بشری است که قدمتی به درازای عمر بشر دارد و از طرف دیگر یک اصل بنادین قرآنی می باشد، هزاره‏ها از این حق برخوردارند که برای بر قراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه امکانات و دیگر مؤلفه های عدالت اجتماعی، بدنبال اسیفای حقوق خود باشند.
در گذشته نظام های سیاسی افغانستان، نظام های استبدادی بوده اند. در چنین نظام هایی هیچ توجهی به خواست عمومی صورت نمی گیرد. از این رو بی عدالتی و ظلم نسبت به اتباع کشور خصوصا، اقوامی مانند هزاره‏ها که از نظر قومی و مذهبی با حکام تفاوت دارند، یک امر مرسوم بوده است. هزاره ها در طول دوران نظام های استبدادی گذشته، از کلیه حقوق شهروندی خویش محروم بوده اند. نه تنها محروم بوده اند بلکه به شدت از سوی حاکمیت سرکوب شده و مورد انواع و اقسام تبعیض قرار گرفته اند.
اما پس از آنکه نظام جدید مردم سالار برسر کارآمد، تحولات گسترده در عرصه تئوری و عمل بوقوع پیوست. رسمیت مذهب شیعه در کنار مذاهب اهل سنت، ذکر نام قوم هزاره در سرود ملی در کنار نام سایر اقوام کشور، اختصاص یک معاونت رئیس جمهوری به مردم هزاره، حضور چند وزیر شیعه و هزاره در کابینه، مشارکت فعال مردم هزاره در انتخاب های صورت گرفته و تعدادی دیگر از مسائلی از این دست، دستاوردهای مردم هزاره در نظام جدید کشور می باشد.
با این وجود عدالت اجتماعی نسبت به این مردم، رعایت نشده و نمی شود. در طول 15 سال گذشته میلیاردها دالر برای بازسازی کشور از سوی کشورهای خارجی کمک صورت گرفت است، اما سهم مردم هزاره بسیار اندک و می توان گفت به هیچ وجه قابل مقایسه با مناطق دیگر کشور نیست. سیاست مداران کشور، تاهنوز نتوانسته اند، حقوق برابر قوم هزاره با دیگر اقوام کشور را بپذیرند. از این رو نسبت به این مردم کم توجهی صورت گرفته و می گیرد. اکثر پروژه های کلان ملی در مناطقی غیر از مناطق هزاره نشین اجرایی شده است.
یکی از مهمترین پروژه ها، ساخت و بازسازی جاده های کشور می باشد. اکثر این جاده ها در مناطق غیر هزاره نشین اعمار و ساخته شده است. باوجود اینکه مسیر هرات به کابل از طریق مناطق مرکزی بسیار کوتاه تر از مسیر هرات- قندهار- غزنی و کابل می باشد، ولی بدلیل وجود تفکر تبعیض آمیز، هرگز تلاش نشده که مسیر کوتاه تر انتخاب گردد.
در قسمت برق رسانی نیز اکثر پروژه های برق رسانی در مناطق غیر هزاره نشین انجام شده است. باوجود اینکه مسیر بامیان- میدان وردک بهترین مسیر برای انجام پروژه بزرگ توتاپ بنابر نظر کارشناسی شرکت آلمانی فیشنر، پیشنهاد شده بود، اما بدلیل تعصب و تبعیضی که نسبت به مردم هزاره و مناطق مرکزی افغانستان وجود دارد، دولت مسیر سالنگ را انتخاب می کند.
علت اصلی این رویکرد، نگاه تبعیض آمیز نسبت به مردم هزاره می باشد. بی عدالتی نسبت به مردم هزاره حتی در نظام مردم سالار همچنان اعمال می گردد. بی عدالتی سبب شده که مردم هزاره نسبت به نظام سیاسی بدبین گردد. با این وجود تلاش می کنند که از راههای قانونی و مسالمت آمیز، بدنبال استیفای حقوق پامال شده خویش برآیند.
برقراری عدالت اجتماعی در جامعه افغانستان که ساختار اجتماعی و سیاسی آن، همواره تحت شعاع تعصبات قومی و مذهبی قرار داشته، راه دشواری است که نیاز به زمان و گذر از سنگلاخ های زیادی دارد. از این رو نیاز است که رهبران جنبش روشنایی بطور خاص و در کل کلیه هواخان جنبش عدالت خواهی کشور، مسیر عدالت خواهی خویش را تداوم بخشیده و ناملایمات فرارویش خویش هرگز هیچ گونه خستگی و هراسی بدل راه ندهند. علاوه بر وعده الهی که وعده پیروی حق بر باطل را داده است، تجربه بشری نشان داده است که پیروزی سرانجام از آن عدالت خواهان است و ظلم و بیدادگری محکوم به فنا و نابودی می باشد.
نتیجه گیری
عدالت اجتماعی آرمان بشری است که اختصاص به ملت  و زمان خاصی ندارد. قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی یکی از اهداف رسالت انبیای الهی را برقراری عدالت در جامعه دانسته است. مردم افغانستان در شرایط فعلی که دچار انواع مشکلات و معضلات می باشد، بیش از پیش نیازمند تقویت همبستگی ملی و شکل گیری هویت ملی بوده و لازم است که حاکمیت برقراری عدالت اجتماعی در کشور را سرلوحه کار خویش قرار دهد. امیدواریم که حاکمیت با درس از جنبش های عدالت خواهانه‏ای که در اقصی نقاط عالم سرانجام به پیروزی رسیده اند، برقرار عدالت اجتماعی را پیشه خود ساخته و در توزیع منابع و امکانات کشور، انکشاف متوازن را سرلوحه کار خویش قرار دهند.
 

[1] - معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، (تهران، مؤسسه امیرکبیر)، 1362هـ.ش، ج 2، ص 2279 .


[2] - نهج البلاغه، حکمت 437.


[3] - همان، خطبه 37.


[4] - شرح غررالحکم، ج1، ص133.


+ نوشته شده توسط عبدالعلی حسنی در یکشنبه سوم مرداد ۱۳۹۵ و ساعت 0:9 |
Let's block ads! (Why?)