فرض کن که شرِّ مرا از سرت کم کردی... اصلاً فرض کن که اینجا شهر هرت...
همین که خیابانهایش همیشه مستعدِ نزولِ عذاب روی وجدانِ خاطرههایت هستند، برای من کافیست... تنها باشی یا سَرَت گرمِ آلوده کردنِ هوای تازۀ باور دیگری باشد؛ فرق چندانی نمیکند... برای تو زود است که بفهمی دیر یا زود..، زیر پای همین خاطراتِ صد تا یه غاز لگد مال میشوی.. این خیابانها.. این خاطرات همیشه تا ابد برزخی برای وجدان آدمها .. در چنته دارند..
Let's block ads! (Why?)