آقای پین

+گذشته
بیخود نیست سم هزاران بار داخل همه جا داستان نویسیش به این جمله معروفش که نمیشه از گذشته فرار کرد اشاره کرده داشتم داخل آرشیو قدیمی دنبال یه آهنگ میگشتم برای دوستم که به چند تا اهنگ بر خوردم که تداعیی کننه دوران شیرین بازی total overdose  رو  کامپیوترم بود و....
بین این آهنگ ها به اهنگی برخوردم که یادمه اون موقع موقع گوش دادن بهش یه انرژی نسبتا خوب میگرفتم نه که بگیم لیریک فوقالعاده ای داشت چون هیچ وقت لیریکش مد نظرم نبود ولی ملودی و همه چیز عالی بود بماند از کسی گرفتمش که اون موقع و هنوزم شاید جز بهترین دوستام باشه مثل این میمونه که یکی شما رو با یه خواننده خوب آشنا کنه مسلما اون فرد تو ذهنتون میمونه ( نمونه اش کلد پلی که دست محسن دررد نکنه که با بلاگش باعث شد باهاش آشنا بشم)
حالا دارم این آهنگ رو گوش میدم یک درصد هم به لیریک توجهی ندارم که چی میگه! فقط یاد گذشته افتادم و یه لبخند تلخ میزنم!
رفیق دلیت اکانت کرده ام خوب میدونه منظورم چیه!و یاد کدوم بخش از گذشته افتادم  :) حالا هم همه چچیز از بیخ تغییر کرده!
اهنگ ها میتونن خاطرات هر فرد رو داخلش ذخیره کنن چه با لیریک چه بدون لیریک .. بعد از سال ها گوش دادن بهش یادآوری کنن به آدم قضایا رو. میتونید شما با یه آهنگ شاد حتی گریه کنید چون  موقع پخش اهنگ اتفاق بدی افتاده یا موقع گوش دادن یه آهنگ فاز لاو به شدت مسخره بخندید چون شاید داخل یه پارتی بودید!
دانلود آهنگ
 
+ تاريخ یکشنبه سوم مرداد ۱۳۹۵ساعت 3:29 نويسنده سعید |


TRAIN_When I look to the sky



When it rains it pours and opens doors And floods the floors we thought would always keep us safe and dry And in the midst of sailing ships we sink our lips into the ones we love That have to say goodbye
And as I float along this ocean I can feel you like a notion that won't seem to let me go
'(Cause when I look to the sky something tells me you're here with me And you make everything alright And when I feel like I'm lost something tells me you're here with me And I can always find my way when you are here)
And every word I didn't say that caught up in some busy day And every dance on the kitchen floor we didn't dance before And every sunset that we'll miss I'll wrap them all up in a kiss And pick you up in all of this when I sail away
Whether I am up or down or in or out or just plane overhead Instead it just feels like it is impossible to fly But with you I can spread my wings To see me over everything that life may send me When I am hoping it won't pass me by
And when I feel like there is no one that will ever know me There you are to show me
لینک دانلود


+ تاريخ شنبه دوم مرداد ۱۳۹۵ساعت 0:48 نويسنده سعید |


حال ندارم پوکر فیسم
این روزا یکم احساس آزاد بودن میکنم حقیقتش دارم فکرش میکنم بدجور تو قید و بد تلگرام بودم و خودم خبر نداشتم!جالبه دارم فکرش میکنم اون دوران قبل و لاین دیگه چه افتضاحی بوده حداقل تلگرام میتونستم ساعت ها پیگیرش نشم!
اوضاع فرق آنچنانی به نسبت قبل نکرده فقط روش سرگرم شدن تغییر کرده  نت همون نته. ولی نحوه سرگرمی بهتر شده انگار برگشتم به قبل به دورانی که داخل بی ان وقتمو صرف اخبار سخت افزار و تکنولوژی و... میکردم نکته مثبتش این بود که اطلاعات میرفت بالا و خوب مسلما خیلی جا ها به کارم میومد نکته منفی این بود که وقتی غرقش میشدم ول کنش نبودم تا این که واقعا بترکم از خستگی!
+اعتماد به عرش_بیکاری
این روزا اعتماد به نفسم تو یه سری چیز ها افزایش شدید  و تو یه سری چیز ها کاهش شدید پیدا کرده مورد اولی رو نگیم چون خیلی مهم نیست ولی در مورد دوم اولیش سر کار رفتنه که با وجود این که احتمال داره کاره اوکی بشه نشستم تو خونه دارم در و دیوار رو نگاه میکنم :|
باید یکم خودمو جمع و جور کنم و یه کاری رو پیش ببرم شده تهش نتیجه باب میلم نده خودش یه نوع سرگرمیه!
کارای خونه رو هم بی خیالش به من هیچ ربطی نداره دیگه با خودشون:| کاشف به عمل اومد آقای لوله کش محترم از ترس این که چون آآشنا هست هزینه کاراش رو امکان داره کمتر بدیم جواب تلفن رو نمیده :|
+هنوزم با یه سری چیز ها کنار نیومدم :|
واقعا چرا دارم کشش میدم نمیدونم نه میشه گفت من مقصرم نه اون آدما
یه جا هایی من باعث دردسر ها بودم یه جا هایی هم بقیه!ولی این که بقیه بعد از اتفاقات بیان و شروع کنن به تیکه پرونی خیلی زور داره (حالا قبلش میخواستن مثلا اثبات کنن من اشتباه کردم خوب اگه من مقصرم تیکه پرونی بعدش برای چیه؟)
یه نفر خوب میدونه  چقدر رو اعصابمه اون حریان که نمیشه گفت ولی خوب به قول یه نفر یه سری چیز ها هست که باید نابودش کرد دارم سعی میکنم نابود بشه ولی خوب لعنتی خیلی سخته!:)
حقیقتش دوست دارم همه چیز تغییر کنه دلم میخواد برگرده به قبل ولی خوب برگشتن به قبل یعنی خریت محض :|سردرگم با یه چراغ قوه موندم تو تاریکی!
+یه آهنگ انگیزشی
شاید الان آهنگی که فرستادم رو گوش کنید بگید کجاش انگیزه دهنده هست این که کلا رو مخه!
پس پیشنهاد میدم به هیچ وجه آهنگ رو بدون هندزفری یا هدفون یااسپیکر با کیفیت گوش ندید!سعی کنید دنبال لیریک و .. نباشید فقط از ریتم آهنگ لذت ببرید
لینک دانلود
 
 
+ تاريخ شنبه دوم مرداد ۱۳۹۵ساعت 0:36 نويسنده سعید |



قدم اول تلگرام بود...........قدم بعدی اینستا.....و قدم بعدی...اینجا!
+ تاريخ چهارشنبه سی ام تیر ۱۳۹۵ساعت 2:40 نويسنده سعید |


coldplay-fix you
"Fix You"
When you try your best, but you don't succeed When you get what you want, but not what you need When you feel so tired, but you can't sleep Stuck in reverse And the tears come streaming down your face When you lose something you can't replace When you love someone, but it goes to waste Could it be worse? Lights will guide you home And ignite your bones And I will try to fix you And high up above or down below When you're too in love to let it go But if you never try you'll never know Just what you're worth Lights will guide you home And ignite your bones And I will try to fix you Tears stream down your face When you lose something you cannot replace Tears stream down your face and I Tears stream down your face I promise you I will learn from my mistakes Tears stream down your face and I Lights will guide you home And ignite your bones And I will try to fix you
 
 
+ تاريخ سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 2:24 نويسنده سعید |



+نمیرالگیمرین :|
یعنی من اگه نخوامم سمت گیم برم اول این که خود گیم میاد سمتم ( بنا به همون دلایل قبل گاهی حکم نفرت خالی کردن داره برام )دوم این که خاندان از کوچیک و بزرگ گرفته تا پیر و جوون باید براشون ران کنم هر کوفتی که هست!
حالا جالب تر این که یه بازی اختصاصی قرار بود برای مامانش نصب بشه چون سه نفری میشینن پاش!خدا رو شکر اوکی شد:|هرچند بماند آرزو به دل موندم یه سیستم قوی بیاد دستم یکم از آوردن دماش به 80 درجه لذت ببرم!(یکی از لذت های دنیای سخت افزار به همین به فنا دادنشون با کار کرد شدیده حالا میتونه با نرم افزار باشه یا با گیم کلا حال میده :d  )
+رادیاتور پراید!
چند روز پیش از یکی پرسیدم رادیاتور پراید چنده قیمت رو بهم داد گفت تو که ماشین نداری. گفتم میخوام بدونم شاد بعد دو قرن تونستم بخرم جریان رو بعد اون به متین گفتم اولین کلمه ای که گفت بین سر جات سی پی سیستم میسوزنی! من که میدونم میخوای سی پی یو اور کنی دنبال یه کولر ابی میگردی !(بچمون هنوز خبر نداره کارت گرافیک و مادر بورد رو تو دوران راهنمایی به خاطر همین جریان و فوضولی توشون سوزوندم :d )
منو میگی پوکر فیس نگاهش میکردم گفتم دهنت سرویس که خیلی خوب میتونی فکرمو بخونی ولی برای تست بد نیستا شاید شد!:| ولی خوب خدا رو شکر پول ندارم فعلا خرج این چیزا بکنم :|
کلا جوگیری من تو بعضی موارد حد نداره متین هم همیشه اشاره میکنه بهش!:|
 
 
 
 
 
+ تاريخ سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 1:11 نويسنده سعید |



+موسیقی هم کم آورد!
قبلا گفته بودم موسیقی یکی از بخشهای مهم زندگیمه مگه نه؟ چیزی که همیشه میتونست حالمو خوب کنه!الان به وجود اسپاتیفای و هزاران آهنگ شاد و جدید تو هر سبکی که من میپسندم روحیم هیچ تغییری نمیکنه انگار یه صدا سنگ فرز که داره سرامیک میبره تو گوشم پخشه (ازصداش متنفرم) چیزی بدون دلیل نمیشه مگه نه؟ دلیلش میخواید بدونید؟ مسلما نه! خیلی از اون هایی که اینجا رو میخونن به خاطر لایکه! خیلی ها به خاطر سر زدن و فوضولی عادی! خیلی ها هم صرفا ببین تو فکر بقیه چی میگذره و کسی حاضر نیست وقتشو سر این چیز ها تلف کنه!
+کارای قدیمی..نوستالژی..تکرار و تکرار و تکرار
دیروز یه سر زدم به آرشیو قدیمی داخل هارد دیدم دوتا از بازی های قدیمی هنوز دارم ریسک کردم و اجراش کردم در کمال ناباوری اجرا شد یادم اومد به گذشته دوران خریت که حاضر شدم ویندوز سون که با دیال آپ فول آپدیت شده بود رو پاک کنم و ویندوز اکس پی نصب کنم تا همون بازی رو بتونم ران کنم!
  نوستالژی در حدی که دقیقا همون نسخه ای دستت باشه که سال های قبل تر دوران بچگیت و دورانی که 4 5 ام دبستان بودی(شایدم کمتر!) داخل کلوپ پسر عمت با هم میرفتید همون نسخه فارسی کذایی!شیفت شدیدی به گذشته خوردم (گاهی اوقات از ته دلم آرزو میکنم بشه برگردم به عقب)
نشستم پاش تا تمومش نکردم ول کنش نبودم تموم شد اومدم سر بزنم تلگرام ببینم کیا هستن دیدم شده ساعت 4 صبح! وات تا این حد غرقش شدم؟
حقیقت اینه غرقش نشدم این دفعه مثل قبل مثل گذشته شد!مثل دورانی که دق ودلیم رو جای این که سر این و اون خالی کنم داخل گیم خالی میکردم!!تعجب کردید؟یه روز وقتی شدیدا عصبانی هستید ترجیحا یه بازی پر زد و خورد مثل کال آو دیوتی  برید تا بفهمید چقدر شدید تر از قبل کشتار راه میندازید!
+موس روی مخ
یکی از بزرگترین عوارض کامپیوتر  داخل کل زندگی مردم نشستن چند ساعته پای سیسته به طوری که مورد بوده فردی بالای 3 روز پای سیستمش بوده و مرده (گیمر های خل وضع که دیگه بدتر اون ها اونقدر تمرکز دارن که میتونن خودشون رو نابود کنن)
دیشب یکم اومدم خستگی از تنم در بره دستم رو از رو موس برداشتم دیدم تا آرنجم همه تاندون ها و رگ هام زده بود بیرون :|یه درد فوق شدیدی داخل دست راستم حس کردم تو این همه سال وکار کردن ا کامپیوتر بعضا 12 تا 15 ساعت گیم رفتن حس نکرده بودم اون موقع بود فهمیدم دارم بد زیاده روی میکنم ولی باید میرفتمشو انجامش میدادم انگار یه ندا درونی میگفت درد این بدتر بقیه موارد زندگیت و بدختی هات نیست خودتو سرگرم کن!
+کاش پدرم بود!
اعتراف میکنم با این که چند ساله حتی سر قبرش هم نرفتم ولی بدجور دلم براش تنگ میشه!با این که هیچ ذهنیت کاملی ازش ندارم چون 6 سالم بود ولی میدونم اگه بود خیلی کارا با هم میتونستیم انجام بدیم و میدونستم اگه کاری رو هم بلد نبودم و اشتباه میشد سرزنش نبود و خیلییی از این وضعیتی که بودم جلو تر بودم!
حالا منم و تیکه های همیشگی ترحم های مسخره!بی توجهی های لجن و.....حداقلش میتونستم روش حساب باز کنم
-گاهی اوقات آدمایی که خوب میشناسن همو هم بازم از ریسک کردن روی هم میترسن!
+در آخر......
هیچ وقت به اینجا و آدماش اعتماد نکنید! اگرم اعتماد میکنید سعی نکنید خیلی طرف رو مهم قرار بدید برای خودتون.....فکر کنی یه آدم عادیه مثل بقیه آدما حالا با درجه صمیمیت متفاوت (یا بیشتر یا کمتر)
 
 
+ تاريخ جمعه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۵ساعت 12:26 نويسنده سعید |



داخل یک اتاق.....دراز به دراز کف اتاق...لپ تاپ روی شکم.. و یه مودم روشن ......دارم میترکونم!البته همه میدونید خودمو فقط...نه این که لذت خاصی داشته باشه...
امروز داشتم به این فکر میکردم من هیچی نخواستم از خودم!!!جز دو متر در یک متر فضا و یه لپ تاپ و یه اینترنت!
حقیقت اینه نه دنیای بیرون رو خواستم. نه زندگی معمول رو.نه آدمی که بتونم دوستش داشته باشم و نه هیچ کوفت دیگه ای!میتونید منظورم رو بفهمید؟
برو بیرون بزن تو سر و کله اون باز بیا خونه...در حقیقت لذت خاصی نبردی وقت تلف کردی!عاشق این وقت تلف کردن این مدلیم حداقل یه تغییری تو موقعیت داری!
زندگی همیشه بد نیست که درسته؟ اعتراف میکنم زندگی که دارم خوبه! شاید کم کاستی داششته باشه ولی آرومه!فقط از یه چیزش متنفرم زیادی آرومه هیچ تغییری نداره. هیچ پیشرفتی نداره. فقط یه ثبات مسخره داره...
+
تابستون مسخره خوش اومدی... گرمات به کنار که رو مخه بیکاری و بی حالی آدم  تو دوره ات هم به کنار!
 
 
 
+ تاريخ سه شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 1:2 نويسنده سعید |


پوکرفیس
+:|
به قول یه نفر زندگی مزخرف تر از اونی هست که فکرشو میتونی بکنی..هممون میدویم برای چیزای بی ارزش...وقتی  نزدیک ترین عزیر هات بهترین های زندگیت...بهت اعتماد نداشته باشن و بگن تو هیچی نمیشی!نمیتونی از پس کارا بر بیای چه حسی ادم پیدا میکنه؟(اونم در حالی که میدونن تو همه چیزت با چنین چرتایی گره خورده)وقتی افکارت رو درک نکنن. نفهممت چیکار میکنی؟ چطور میتونی امید داشته باشی به یه کره خر بیرون که بتونه راهو نشونت بده و بهت کمک کنه؟!
قبلا اگه کاری رو میکردم اثبات به خودم بود اول کار  وبعد دور و بری هام که منم هستم....با تمامی ضعف ها و کم و کاستی ها هستم !خیلی بهتر از بقیه ای که روز و شبشون رو ما ماشین بازی و دختر و پسر بلند کردن از کف خیابون میگدرونن!یا اون محافلی که منجر شد قفل در یه خونه ای عوض بشه!
ولی میدونید خر بودم :)مردم اونی که تیپ میزنه....جلو بقیه کلاس میزاره و.. اون عالیه! اون معرکه هست!...نه اونی که خودشه!...دیگه نیازی ندارم به اثبات به بقیه گور بابای بقیه....
+فاز لاو
یکی از بچه ها این روزا داره در مورد بالا حرف میزنه و کلی بحث!منم طبق معمول تز های روشنفکری (به هر طریقی دوست دارید این کلمه روشنفکری رو بخونید!)رو میدم و مثلا دارم بهش کمک میکنم منی که نه تا الان چنین چیزی رو تجربه کردم نه هیچ خری بوده که بخوامم تجربه کنم!وسط بحث ها و تمام چیز هایی که رد و بدل شد این چند جمله خیلی جالب بود
_لعنت به پول که آدما رو بدبخت میکنه!
من: بدبخت ؟:))) مطمئنی بدبخت ؟همه چیز پوله شخصیت مقام جایگاه خوشبختی....حتی انسانیت !......هممون یه مشت اسکناسیم داریم راه میریم!...اینا دورمون نباشن (پول)هیچی نیستیم....هیچی!...پول و یه تیکه کاغذ از همه چیز با ارزش تره..یه لباس پاره مایه مسخره شدنه ....ولی ببین یکی جرات کنه از پول لباس درست کنه کی مسخرش میکنه؟میشه طرح سال !اون خمینی و آبراهام لینکون و کوفت و درد روشون میشن نماد یه کشور و  انسانیت !بقیه چی اینا رو حمل میکنن !
گفت برای من پول بدبختی بود
بهش گفتم بدبختی نبود ...تو بین مرز پول و انساانیتی به قولی ...اگه آدم خوبی باشی اتیش میگیری... اگه فقط پول رو ببینی میگی به درک اینم (احساسات) با پول درستش میکنم ولی اگه خوب باشی نابود میشی به هر دری میزنی اون آدم خوب رو پیدا کنی....آدم واقعی...اون موقع هست که خوشبخت میشی!یادمه یه جای
بعد نیم ساعت گذشتن از گفتن این حرفا با خودم گفتم سعید خفه خون میگرفتی بهتر بود این چرتو پرتا چیه بلغور میکنی...:|||||||| وات دافاااااک :|
اینو اینجا گفتم که یادم بمونه بعضی حرفام رو چون عادت دارم نوشته های خودمو بخونم!
+امتحانات 
به معنای واقعی کلمه آسفالت شدن رو حس کردم !از اون معده درد صبح گاهی و رفلکس شدن محتویات معده داخل سینک گرفته تا حساسیت های لعنتی سر جلسه امتحان! امیدوارم نتایج تلاش با بدختی هایی که داشتم خوب بشه!با تشکر از برنامه ریزی دانشگاه که صبح ساعت 8 یه امتحان داری ساعت 4 یکی دیگه آب رو هم روت بسته چون ملت روزه هستنو مغازه ای هم باز نیست گیر کیک شدی و فرداش هم یه درس سخت داری!و با تشکر ازش که 11 واحد تخصصی رو تو دو روز باید پاس میکردم :|
تا من باشم خر خونی نکنم :|والا :|
 
 
 
 
 
 
+ تاريخ یکشنبه سی ام خرداد ۱۳۹۵ساعت 0:39 نويسنده سعید |


روزمرگی
دقت کردید چرا همه نویسنده ها آدم های عادی و هر قشری عادت دارن چیز هایی میخوان بنویسن رو میزارن برای شب؟ شاید فکر کنیم تو روز وقت ندارن ولی حقیقت اینه داخل شب همیشه فعالیت مغز دو برابر میشه اون موقع هست که به همه چیز فکر میکنی....
خوب مسلما همینه دیگه هرچی چرتو پرته این ساعات میاد رو بلاگا....
بگذریم...خیلی جدی نگیرید ( الکی مثلا نمیدونم به ......اهم اهم هیچ کسی هم نیست حرفای این بلاگ :d  )
+the muppets 2011 
خوب یه فیلم استیکرش رو داخل تلگرام میبینی از طرفی یه جور نوستالژی میشه برای فیلمایی قدیمی که قبلا میدیدی گه ارثیه خونواده عشق دهه 60 به نسل هفتادی هست یادت میومد..دلو به دریا میزنی و دانلود میکنی...توقع نداری فیلم جالبی باشه..ولی یهو میبینی دو بار دیدیش و داری میخندی..بعد میگی وات نمردیمو کودک درونت هم بعد دو سال دو دقیقه فعال شد :|
حالا میدونید بدتر چیه فقط تو همون دو ساعت فعال شد!بعدش شدم همون آدم خشن اسبق که هیچ. بی احساس هم که بودم بدتر شدم ....طرف میاد میناله از زندگیش میگم به من چه به درک گمشو!:|حالا باز اون موقع ها جواب نمیدادم یا فقط پوکر فیس میفرستادم!