معرفی و نقد رمان پروانگی احساسم | سارا فرد کاربر انجمن قصه سرا

به نام خدای پیله تا پروانه


رفقا سلام، خوشحالم یه بار دیگه لذتِ با شما بودن بهم داده شد
اینم از صفحه نقد
امیدوارم همراهیم کنید و
مطمئن باشید این نظرات شماست که یک نویسنده رو به سمت بهتر نوشتن هدایت می کنه.


کلام نویسنده: قصه "پروانگی احساسم" روایتگرِ احساسات است.
حس و حالی که زندگی رقم می زند ... سرنوشت قلم می زند.
احساساتی که اگر نباشد زندگی هم نیست .


خلاصه رمان به بیانِ "مهرک" شخصیتِ اصلی داستان :

همه چیز از رفتنِ "او" شروع شد ...
می گویم "او" چون واژه "مادر" برایِ پورانی که رفت و از کودکی سایه سیاه "بی مادری" را رویِ سرم انداخت واژه غلطی است.
بهانه رفتنش چهار چرخِ خلج شده این زندگی بود و ویلچر نشین شدنِ "یونس" مردِ خانه اش.
نه، من از طعمِ گسِ بی مادری "حرف" نمی زنم، از سالها بی پوران بودن "درد" می کشم.
درد دارد وقتی آلبوم کودکی ورق بزنی و لا به لایِ خاطراتِ زندگی ات، هیچ ردی از ردِ پایِ مادرانه هایِ پوران نبینی.
بگذریم هر چه ورق بزنی جایِ خالی می بینی و بس ...
جایِ خالی
...
جایِ خالی
...
جای خالی
...
تنها یک بار، یک بار خواستم یکی از همان جاهایِ خالی را پِر کنم.
جایِ خالیِ عـــشق را.
سقفِ شیشه ای این "خواستن" با یک تلنگر شکست و آوار غمش رویِ سرم فرو ریخت.
دیگر پایِ قلبِ زودباورم را رنجیر بستم تا بداند
عـــشق رویایی است که هرگز تعبیر نمی شود.
درست همانند خوابی که برای صدرا و مهرانه دیده بودم.
رویایِ "عشقی ابدی"
اما روزی که خواهرم مهرانه را "بی مهر" دیدم، دلِ به غارت برده شده اش مغلوبش کرده بود.
معشوقه مصلوبی که دشتِ مرگزار خیانت به صلیب کشاندش.
و اما این قصه جایی تمام می شود که
لا به لایِ نفس نفس زدن هایم هم نفسی یافتم
کسی که لا به لایِ این همه درد تازه نفس، مرا جان بخشید و جانم شد.
همان ناجی که از رسمِ پیله و پروانه آگاهم کرد.
و اتمام من پروانگیست
پروانگی احساسم ...


اینم لینک رمان:
http://www.ghessesara.com/thread3288.html

معرفی و نقد رمان پروانگی احساسم | سارا فرد کاربر انجمن قصه سرا


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog