مردم ایران، دوباره عاشق عزیز نسین شده اند

عزیز نسین بی تردید مشهورترین طنزنویس غیرایرانی است برای مخاطبان ایرانی. تیراژهای سرسام آور کتاب هایش در دهه های چهل، پنجاه و حتی شصت خورشیدی نشان می داد که جامعه مخاطب ایران چه میزان به او و نوشته هایش علاقه دارد. در نزدیک به سی سال گذشته به خاطر برخی موضع گیری های عقیدتی او در ترکیه، دیگر کتاب هایش در ایران چاپ یا تجدیدچاپ نشدند.

نسین به سرعت وارد دایره کتب های ممنوع شد و بعدتر که کار افست فروش ها بالا گرفت پای ثابت بساطی های خیابان انقلاب شد. حالا بعد این همه سال انتشار پنج اثر از او در فاصله زمانی نسبتا کوتاه و فروش حیرت انگیزشان خبر می دهد که او کماکان برای مخاطبان ایرانی و حتی نسل تازه جذاب است.

طنز عزیز نسین به شدت اجتماعی و رادیکال است. او در عمر هشتاد ساله اش بیش از صد عنوان کتاب نوشت، جامعه ترکیه روزگارش به خصوص در دهه های بعد مرگ آتاتورک موضوع اصلی او بودند. نسین نویسنده محبوب چپ ها بود. طوی که برخی آثارش را صمد بهرنگی نیز به فارسی برگرداند. مشیِ انتقادی اش و حمله مداومش به بوروکراسی بیمار ترکیه، شیفتگی دولت مردان و طبقه متوسط نسبت به غرب، زندگی پرتناقض در استانبول و فقر شدید فرهنگی و اقتصادی ترک ها در سال های نویسندگی اش درون مایه اکثر داستان های او هستند.
عزیز نسین زبانی روزمره و سهل و ممتنع داشت و بسیار پُرنویس بود. در عین حال تشابه های بسیار زیاد میان جامعه آن روز ایران با ترکیه؛ شباهت های فرهنگی و تاریخی باعث شد تا داستان هایش در ایران فروشی خارق العاده داشته باشند. تا جایی که می توان اذعان کرد جنس طنزنویسی او روی کار نویسندگاه طنزنویس انتقادی مانند خسرو شاهانی، عباس پهلوان، برخی داستان های فریدون تنکابنی و... تاثیر مستقیم داشت.

افسانه نسین چنان بود که شایع شده بود یکی از مشهورترین مترجمان کتابهایش؛ رضا همراه داستان های خودش را به نام او منتشر می کند تا دیده و خوانده شوند! از سویی دیگر عزیز نسین در کشور خودش نیز بارها به زندان افتاد. او در یکی از بحرانی ترین ادوار تاریخ ترکیه می زیست. در زمانه کودتاها و فقر اقتصادی شدید.

ترکیه زمان نسین از یک سو در کشمکش دائمی با یونان و قبرس و کردهاست و از سویی دیرگ خفقان هولناکی بر مطبوعات و ادبیات سایه افکنده است. به خصوص بعد کودتای سفید 1971 و بدتر از آن کودتای خونین 1980 ارتش که به اعدام نخست وزیر و برخی همراهان او مجر شد، نظامیان با پررنگ تر کردن کمونیست ستیزی شان و حمله به احزاب زیرزمینی تندروی چپ کار را برای نویسندگانی چون عزیز نسین بسیار سخت کردند.

جنس داستان های او به شدت رئالیستی و فاقد پیچیدگی های روایی ست و موضوعش نیز مردمان طبقات مختلف از جمله ارتشی ها، کارمندان، کارگران و روشنفکران. جامعه مخاطب ایرانی آن زمان در نسین و نقدهایش شباهت هایی با خود می دید. در عین حال داستان های او می توانست مخاطبانش را بخنداند و قطعا این ورای هر دلیلی، مهم ترین علت خوانده شدن انبوه کتاب های او بود.

بازگشت کتاب های نسین به بازار ایران بعد این همه سال با استقبال اولیه بسیار درخشانی روبرو شده بود و قطعا خاطره نسلی ای که از او باقی مانده بی تاثیر بود در این اتفاق. بی تردید بسیاری از داستان های او دیگر کهنه و تاریخ مصرف گذشته اند. دیگر توان زنده بودن ندارند. اما هستند آثاری از او که باز هم می توانند در میان مخاطبان جدید این نسل خود را جا بیاندازند.
نسین به دلیل ساده خوانی و نگاه انتقادی عامیانه اش نویسنده ای ست برای مخاطبانی گسترده. ترجمه فصیحی از برخی از مشهورترین داستان های او که گویا قرار است ادامه پیدا کند نشان خواهدداد که آیا باز هم عزیز نسین می تواند به نویسنده ای همیشه حاضر در کتاب خانه های تحلیل رفته خانواده های ایرانی تبدیل شود یا خیر؟ فعلا که در یک ماه گذشته ایام به کام بوده است و این چند کتاب، به خصوص کتاب نه چندان داستانی «بچه های امروز معرکه اند» توانسته رکوردی از خود به جا بگذارد.

نسین در سال 1995 از دنیا رفت. در زمان مرگ هشتاد سال داشت و بی تردید مشهورترین نویسنده ترکیه بود کنار یاشار کمال. زمان نشان خواهد داد که آیا او هنوز زنده است یا نه...

«نام گزارش برگفته است از یکی از کتاب های نسین با نام «یادداشت های یک تبعیدی»
اکنون از تولد عزیز نسین در یکی از جزیره های استانبول صد سال می گذرد. اصل بارز این عصر را می توان در یک گزاره ساده تبیین کرد: در این سده اگر از تمامی فضایل انسانی برخوردار بوده اما به هر دلیلی کسی را به نقد بنشینید از دید او انسان بدی هستید، چنانکه برخلاف این اگر از تمامی رذایل انسانی برخوردار بوده اما به هر دلیلی کسی را همواره تصدیق کنید از دید او انسانی خوبی هستید. پس بهره مندی از روحیه انتقادی در انی عصر مستقیما به طرد از طرف همگان می انجامد. و از اینجسات که نسین چنانکه جمال ثریا هم می گوید: «همواره تنها بود، پیش از مرگ و پس از مرگ.»

نویسندگان اغلب حیاتی نامتعارف دارند اما نامتعارفی حایت نسین غرابتی دیگر دارد. او در جوانی همزمان در دو رشته تحصیل می کرد: رشته تانک در دانشکده افسری و رشته تزئینات در دانشکده هنرهای زیبا! خدمت او در نظام دو دهه بیشتر طول نکشید. اگر او نزدیک چهل سالگی از ارتش اخراج نمی شد ما هرگز از توان او در نویسندگی باخبر نمی شدیم. حیات حرفه ای او در حکم یک نویسنده از حیات شخصی او غریب تر است. او از ویتنام گرفته تا آمریکا، از آفریقای جنوبی گرفته تا روسیه، بابت قریحه ای که در هجویه های اجتماعی داشت از چهار گوشه جهان جایهز گرفت. ام، دقیقا به خاطر همین قریحه یک دهم عمر خود را در زندان گذراند. و جالب اینکه یک سال از این یک دهم به لطف شکایت رضاشاه پهلوی از یکی از هجویه های او صورت گرفت.
به یقین می توان گفت که قریب به پنجاه سال هیچ کس، از ملکه الیزابت گرفته تا باقی سر محل، از انتقادهای تند او در امان نبودند. حتی خود او! در یک مصاحبه تا روزنامه نگار می پرسد که آیا او آثار خود را مثل فرزندان خود می داند یا نه، او پاسخ می دهد: «اگر این گونه باشد باید قبول کنم که بسیاری از فرزندان من نقاص العضو و برخی ناقص العقل به دنیا آمده اند.»

نسین نوشته های خود را همواره با اسم مستعار چاپ می کرد، و شمار نام های متسعار او بالغ بر دویست مورد است! چنانکه «عزیز نسین» هم نام واقعی او نیست! غرابت قلم او خود نوشته ای مستقل می طلبد. مثلا او در ترکیه تا بن دندان مردسالار پیرامون زن ها می نویسد: «زن ها ذاتا موجب تعالی هستند، هرچه به آنها دهید صد چندان باز پس می گیرید؛ نطفه دهید کودک می گیرید، چهاردیواری دهید آشیانه می گیرید، لختی سبزه دهید وعده ای غذا می گیرید، اگر به آنها تبسم کنید آنها دل خود را دودستی به شما تقدیم می کنند، ... و اگر مشتی گِل به سمت آنها پرت کرده اید، خود را برای غرق شدن در یک باتلاق آماده کنید.»

غریب تر از همه اینکه او به سختی تمام عمر گذرانید و همواره طنز نوشت! البته وجه خیام گونه طنز او بر همگان آشکار است. صحبت از آثار نویسنده ای این گونه نامتعارف دشوار است، و شاید بهتر آن باشد که به مفهوم نیچه ای بر قطعه هایی از خود او بسنده کرده و از تلاش برای معرفی متعارف او دانسته و خواسته دست کشیم.

1- نسین سال 1953 نخستین مجموعه از داستان های خود را چاپ کرد. کتاب هیچ نفروخت. چنانکه او مجبور شد بابت بدهی ناشر و چاپخانه همه کتاب ها را یکجا به نرخ کاغذ باطله به یک دلار بفروشد. اما، پیش از این کار در یکی از روزنامه های پرتیراژ یک آگهی چاپ کرد با این متن: «از خودکشی منصرف شدم. سر صبح که به قصد خودکشی از خانه بیرون آمده بودم غریبه ای کتابی در دستم چپاند به نام ماترک. کتاب را که یک مجموعه از داستان های کوتاه طنز بود خوانده و از خودشکی منصرف شدم. این کتاب را به همه، همه بخت برگشته های مغموم محزون توصیه می کنم. و از نویسنده و ناشر هم بسیار سپاسگزارم. امضاء: یک شهروند معمولی.» ناگفته نماند که این آگهی به فروش کتاب هیچ کمکی نکرد.
2- در بخشی از کتابی که سال گذشته یعنی بیست سال پس از مرگ نسین از او چاپ شد- کتابی که از یادداشت های او در نقد کتاب هایی که خوانده است شکل می گیرد- نسین در تعریف داستان کوتاه می نویسد: «هرکسی برای داستان تعریفی دارد که البته اغلب قابل بسط نیست. من در داستان کوتاه بیش از همه دنبال عینیت هستم. البته در هر داستانی می توان به امور ذهنی هم پرداخت، اما به نظر من در داستان کوتاه بهتر است که ذهنیت را هم عینی کنیم، امور معقول را هم محسوس کنیم.

عینی کردن یک امر ذهنی یعنی: تثبیت آن، و فقط امور عینی را می توان ثبت کرد. عینی کردن یعنی بعد دادن، رنگ و لعاب دادن، در یک کلمه یعنی موجودیت بخشیدن به وجود، و حیات بخشیدن به هستی. چیزی که موجودیت یافته، حیات یافته، دیگر عینی شده است. و می توان از او پرسید که چیست؟ کیست؟ از کجا آمده و به کجا می رود؟ در پی چیست؟ حتی در داستان هایی که اساس آنها بر انتزاع مبتنی است هم نباید از عینیت چشم پوشید. برای عینیت دادن و تعین بخشیدن پیش از هر چیزی به یک رخداد بنیان می گیرد، و هر داستانی ضرورتا به توصیف یک رویداد می پردازد. رخداد چیزی است که تمامی عناصر تشکیل دهنده داستان پیرامون آن به تلفیق می رسند. رخداد اسکلت داستان است. اگر این اسکلت نباشد، گوشت داستان می ریزد، خونش می چکد، و می میرد.»
3- چندی پیش پسر نسین مقاله ای چاپ کرد متشکل از نامه هایی که پدرش به هنگام تحصیل او در فرنگ برای او ارسال کرده بود. در یکی از این نامه ها به نحو درست برخورد با هنر از طرف آنان که هنری نیستند در کمال سادگی و به زیبایی تمام توسط نسین به هجو آمده است: «علی عزیزم! تصمیم گرفتم گه گاه برای تو شماره ای از مجله هنری که خود هم در آن می نویسم ارسال کنم، اما نه همیشه. اگر پسندیدی بیشتر می فرستم، اما حق اشتراک نمی گیرم. در تابستان و دیگر ایام تعطیل که آنجا نیستی هدر می رود، هم مجله هم پول من. اطلاع تو از اخبار هنری کشورت مهم است، پرداختن به هنر هم، اما، به اندازه. تو هنری نیستی، ادبی هم نیستی، پس بهتر است این دو فرق برنامه تو باشند نه برنامه است.

بسیاری از اهالی علم با هنر و ادبیات هیچ سر و سری ندارند. البته من دوست ندارم تو از آنان باشی. اما در عین حال دوست ندارم که بیش از اندازه خود را هنری و ادبی بپنداری. بماند که این با خواندن مجله ذاتا شدنی نیست. آنان که این گونه می پندارند بر خطا هستند. به رغم این باز هم اگر دوست داشتی بیشتر می فرستم. اما حق اشتراک نمی گیرم. اگر بخواهی از مجله های علمی آنجا که با رشته تو مرتبط است برای تو سالانه حق اشتراک می گیرم، هزینه اش اصلا مهم نیست. اما برای اشتراک در یک مجله هنری یک کروش هم نمی دهم. تو هنری نیستی. باز اگر اینجا بودی چیزی، آنجا بخواهی تمام وقت خود را صرف هنر و ادبیات اینجا بکنی چیزی می شود شبیه داستان های هجوآمیز من!»

مردم ایران، دوباره عاشق عزیز نسین شده اند


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog