فهرست مطالب
چکیده ۱
مقدّمه ۲
معانی «حق» ۳
الف. معنای لغوی «حق» ۳
ب. اصطلاح فلسفی ۴
ج. اصطلاح اخلاقی ۵
د. اصطلاح فقهی ۶
ه . اصطلاح حقوقی ۷
و. اصطلاح سیاسی ۸
تبیین معنای «حق» ۱۰
نسبت فعل با هدف مطلوب ۱۳
نسبت فعل با فاعل ۱۴
نسبت صاحب حق با مطلوب ۱۴
ماهیت حق ۱۸
ماهیت حق در موجودات ممکن ۲۰
ماهیت حق در خداوند ۲۳
نتیجه بحث ۲۵
منابع ۲۶
پى نوشت ها ۳۱
منابع
ـ آخوند خراسانی، محمّدکاظم، حاشیة المکاسب، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارة الارشاد الاسلامی، ۱۴۰۶٫
ـ آقابخشی، علی و افشاریراد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، ۱۳۷۹٫
ـ آقایی، بهمن، فرهنگ حقوقی بهمن (انگلیسی ـ فارسی)، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸٫
ـ آملی، میرزا هاشم، المکاسب و البیع: تقریرات النائینی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۳، ج ۱٫
ـ ابنسینا، الالهیّات من الشفاء: مع تعلیقات صدرالمتألّهین، قم، بیدار، بیتا.
ـ ـــــ ، الشفاء: الفن الخامس من المنطق فی البرهان، تحقیق أبوالعلاء عفیفی، قاهره، وزارة التربیه و التعلیم، ۱۳۷۵ق.
ـ ابن منظور، لسان العرب، قم، أدبالحوزة، ۱۴۰۵، ج ۱۰٫
ـ ابوالسعود، رمضان محمّد و زهران، همام محمّد محمود، مبادیء القانون (المدخل للقانون الالتزامات)، الاسکندریه، دارالمطبوعات الجامعیه، ۱۹۹۸م.
ـ احمدبن فارسبن زکریّا، ابوالحسین، معجم مقاییس اللغة، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمّد هارون، قم، مکتبالاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴، المجلد الثانی.
ـ اراکی، محمّدعلی، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵، ج ۱٫
ـ اسماعیلابن عباد، المحیط فی اللغة، تحقیق محمّدحسین آل یاسین، بیروت، عالمالکتب، ۱۴۱۴، ج ۲٫
ـ التوحیدی، میرزا محمّدعلی، مصباح الفقاهة فی المعاملات: تقریرات ابحاث ابیالقاسم الموسوی الخوئی، بیروت، دارالهادی، ۱۴۱۲، الجزءالثانی.
ـ الجوهری، اسماعیلبن حمّاد، الصحاح تاجاللغة و صحاح العربیة، ط. الثانیة، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۳۹۹ق، الجزءالرابع.
ـ الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، بیروت، مرسلی الیسوعیه، ۱۸۸۹م، ج ۱٫
ـ الراغب الاصفهانی، ابوالقاسمالحسین بن محمّد، المفردات فی غریبالقرآن، ط. الثانیة، بیجا، مکتبة المرتضویه، ۱۳۶۲٫
ـ الزبیدی، محمّد مرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، بیروت، منشورات دارمکتبة الحیاة، ۱۳۰۶ق، ج ۶٫
ـ الشیرازی، صدرالدین محمّد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صحّحه و علّق علیه حسن حسنزاده آملی، تهران، مؤسسة الطباعة و النشر، ۱۴۱۴، الجزء الاول.
ـ ـــــ ، الحکمة المتعالیة فی الاسفارالعقلیة الاربعة، ط. الثانیة، قم، مکتبة المصطفوی، ۱۳۶۸، ج ۱٫
ـ الطباطبائی الیزدی، السید محمّدکاظم، حاشیة المکاسب، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۸، ج ۱ـ۲٫
ـ الطباطبائی، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ط. الثالثة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق، المجلد الثانی.
ـ ـــــ ، نهایة الحکمة، تصحیح و تعلیقه غلامرضا فیّاضی، قم، مؤسسه آموزشیوپژوهشی امامخمینی، ۱۳۸۲،ج ۴٫
ـ ـــــ ، نهایة الحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۲٫
ـ العسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویة، قم، جامعه مدرّسین، ۱۴۱۲٫
ـ الغروی الاصفهانی، محمّدحسین، حاشیة کتاب المکاسب، قم، منشورات مجمع الذخائر الاسلامیة، ۱۴۱۸، الجزء الاول.
ـ الفراهیدی، ابوعبدالرحمان الخلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵، الجزءالثالث.
ـ الفیروزآبادی، مجدالدین محمّدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲، الجزءالثالث.
ـ ـ القزوینی الکاتبی، عمربن علی، شرح الشمسیه، چ دوم، قم، منشورات الرضی ـ زاهدی، ۱۳۶۳٫
ـ الکیّالی، عبدالوهّاب و دیگران، موسوعة السیاسة، بیروت، المؤسسة العربیّة للدراسات و النشر، ۱۹۸۱٫
ـ المقری الفیومی، احمدبن محمّدبن علی، المصباح المنیر، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۲۰۰۱، ج ۱ـ۲٫
ـ الموسوی الخمینی، روحاللّه، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۶، ج ۱٫
ـ النجفی الخوانساری، موسیبن محمّد، منیهالطالب فی شرح المکاسب: تقریرات النائینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۸، ج ۱٫
ـ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۸، ج ۳٫
ـ أنیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ط. الرابعة، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ج ۱٫
ـ جعفری لنگرودی، محمّدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸، ج ۳٫
ـ ـــــ ، مقدّمه عمومی علم حقوق، چ پنجم، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۵٫
ـ جوادی آملی، عبداللّه، حق و تکلیف، تحقیق و تنظیم مصطفی خلیلی، قم، اسراء، ۱۳۸۴٫
ـ ـــــ ، فلسفه حقوق بشر: سلسله بحثهای فلسفه دین، قم، اسراء، ۱۳۷۵٫
ـ حائری یزدی، مهدی، کاوشهای عقل عملی: فلسفه اخلاق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۱٫
ـ حسنزاده آملی، حسن، انّه الحق: یازده رساله فارسی (فلسفی، منطقی، عرفانی)، بیجا، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳٫
ـ ـــــ ، نصوصالحکم بر فصوصالحکم، تهران، رجاء، ۱۳۶۵٫
ـ حسینی شاهرودی، سیدعلی، محاضرات فی الفقه الجعفری: المکاسب المحرّمة: تقریرات ابحاث ابیالقاسم الموسوی الخوئی، قم، دارالکتابالاسلامی، ۱۴۰۹، ج ۲٫
ـ دانشپژوه، مصطفی و خسروشاهی، قدرتاللّه، فلسفه حقوق: سلسله دروس اندیشههای بنیادین اسلامی، چ ششم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۱٫
ـ راسخ، محمّد، حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و ارزش، تهران، طرح نو، ۱۳۸۱٫
ـ رضا، احمد، معجم متناللغة: موسوعة لغویة حدیثة، بیروت، دار مکتبهالحیاه، ۱۳۷۷ق، المجلّد الثانی.
ـ سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی یا پایههای اخلاق جاودان، نگارش علی ربّانی گلپایگانی، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰٫
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومة: قسمة الحکمه، غررالفرائد و شرحها، مع تعلیقة حسن حسنزاده الآملی، چ دوم، قم، ناب، ۱۳۸۰، ج ۲٫
ـ سهروردی، شهابالدین یحیی، کتاب المشارع و المطارحات، در: مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هنری کربن، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲، ج ۱٫
ـ صدر، سیدمحمّد، ماوراء الفقه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۶، الجزءالثالث.
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدّمه و پاورقی مرتضی مطهّری، قم، دارالعلم، ۱۳۵۰، ج ۲٫
ـ فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، تهران، حکمت، ۱۳۸۰٫
ـ کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق: تعریف و ماهیت حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۷، ج ۱٫
ـ ـــــ ، مقدّمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، چ نوزدهم، بیجا، شرکت سهامی انتشار با همکاری بهمن برنا، ۱۳۷۴٫
ـ گاراندو، میکائیل، لیبرالیسم در تاریخ اندیشه غرب، ترجمه عبّاس باقری، تهران، نی، ۱۳۸۳٫
ـ مرعشلی، ندیم و مرعشلی، أسامة، الصحاح فی اللغة و العلوم: تجدید صحاح العلّامة الجوهری و المصطلحات العلمیة و الفنیة للمجامع و الجامعات العربیة، بیروت، دارالحضارة العربیّة، ۱۹۷۴، ج ۱٫
ـ مصباح، مجتبی، بنیاد اخلاق: روشی نو در آموزش فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲٫
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۴، ج ۱٫
ـ ـــــ ، تعلیقة علی نهایهالحکمة، قم، مؤسسة فی طریق الحق، ۱۴۰۵٫
ـ ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، نگارش محمّد محرابی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷٫
ـ مطهّری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، چ دوم، تهران، حکمت، ۱۳۶۶، ج ۲٫
ـ معین، محمّد، فرهنگ فارسی، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ج ۱٫
ـ واحدی، قدرتاللّه، مقدّمه علم حقوق، چ دوم، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۶٫
ـ یثربی قمی، سیدعلی، مقدّمه علم حقوق و نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران، چ دوم، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۷۶٫
- B.B.C. English, BBC English Dictinary, London, Harper Collins Publishers, 1993.
- Bittle, N. Celestine, M. Cap, O. F. Man and Morals: Ethics, Milwaukee, The Bruce Publishing Co., 1950.
- Carson, Thomas, L., and Paul K. Moser, Morality and The Good Life, New York, Oxford University Press, 1997.
- Coleman, Jules L., Risks and Wrongs, Cambridge, 1992.
- Curley, Edwin, “Kissinger, Spinoza, and Genghis Khan,” in The Cambridge Companion to Spinoza, ed. by Don Garrett, Cambridge, 1997.
- Donnelly, Jack, Universal Human Rights in Theory and Practice, London, Cornell University, 1993.
- Dworkin, Ronald, “Rights as Trumps,” in Theories of Rights, ed. by J. Waldron, Oxford University Press, 1984.
- —– , Taking Rights Seriously, Cambridge, Harvard University Press, 2001.
- Feinberg, Joel, “The Nature and Value of Rights,” in Liberalism: Critical Concepts in Political Theory, ed. by G. W. Smith, v.2, London and New York, Rutledge, 2002.
- —– , Harm to Others: The Moral Limits of the Criminal Law, New York, Oxford, 1984.
- Grant, Moyra, Key Ideas in Politics, London, Nelson Thornes, 2003.
- Harris, Errol E., Spinoza’s Philosophy: an Outline, London, Humanities Press, 1992.
- Hart, H. L. A., Essays on Bentham: Jurisprudence and Political Theory, New York, Oxford, 2001.
- Heywood, Andrew, Political Theory: An Introduction, New York, Palgrave Macmillan, 2004.
- Hohfeld, Wesley Newcomb, Fundamental Legal Conception, London, Yale University Press, 1919.
- Jones, Peter, Rights, New York, St. Martin’s Press, 1994.
- Lyons, David, Rights, Welfare, and Mill’s Moral Theory, New York, Oxford, 1994.
- Malcolm, Noel, “Hobbes and Spinoza,” in The Cambridge History of Political Thought, ed. by J. H. Burns, with the assistance of Mark
Goldie, New York, Cambridge, 1991.
- Scruton, Roger, Spinoza: A Very Short Introduction, New York, Oxford, 2002.
- Tansey, Stephen D., Politics: The Basics, London and New York, Rutledge, 2000.
- Waldron, Jeremy, Theories of Rights, New York, Oxford, 1984.
- Wellman, Carl, “Concepts of Rights,” in Encyclopedia Of Ethics, ed. by C. Becker, Lawrence, B. Becker, Charlotte, New York, Rutledge, 2001.
چکیده
مسئله «حق» یکی از مسائل مهم و شایع عصر ماست؛ عصری که «عصر حق» نام گرفته. این مسئله از مسائل عمده و اساسی علوم سیاست، اخلاق و حقوق به شمار میآید.
اما تحلیل درست مسئله «حق» فرع بر تعیین دقیق معنای آن از میان معانی گستردهاش در لغت و اصطلاحات علوم گوناگون است، و آنچه در این مباحث از لفظ «حق» اراده میشود، معنای آن در ترکیب «حق داشتن» است، نه «حق بودن».
همچنین مباحث گوناگونی درباره «حق» قابل طرح است؛ مانند منشأ حق انسانها در میان موجودات صاحب حق، معنای «حق»، ماهیت حق، تلازم حق و تکلیف، و اطلاق و نسبیت حق.
این نوشتار پس از ذکر معانی لغوی و اصطلاحی «حق» و تبیین معنای مورد نظر، در صدد تعیین ماهیت حق از میان مباحث مذکور است و حق را دارای ماهیتی دوگانه ـ یعنی تکوینی و اعتباری ـ میداند.
کلیدواژهها: حق، درست، حق بودن، حق داشتن، ماهیت حق، تکوینی و اعتباری.
مقدّمه
مسئله « حق » یکی از مباحث مهم جاری در حوزه اندیشههای سیاسی، حقوقی و اخلاقی است. انسان امروز، این عصر را «عصر حق» نامیده است و خود را محق میداند. او به همین امر اکتفا نمیکند که مسئلهای موجب رفاه او شود، بلکه تنها دستیابی به حقوقش او را آرام میسازد.
حقهایی که انسان طالب آنهاست منحصر به بخش خاصی از زندگی او نیست، بلکه شامل عرصههای گوناگون روابط اخلاقی فرد با خانواده و جامعهاش، روابط متنوّع حقوقی او با افراد دیگر در زندگی خانوادگی و اجتماعی و نیز روابط گسترده سیاسی افراد با یکدیگر و با حاکمان و روابط بینالمللی میشود.
اما تعیین درست حقهای صاحبان حق در حوزههای گسترده مزبور، متوقف بر حلّ مسائل گوناگونی درباره حق است؛ مانند تعیین ماهیت و معنای حق، منشأ حق، و تلازم میان حق و تکلیف. این نوشتار درصدد تبیین دو مسئله اول ـ یعنی معنا و ماهیت حق ـ است. اما پیش از تحلیل دو مسئله مزبور، ضروری است مقصود از «حق» در محل بحث روشن شود.
معانی «حق»
«حق»۲ در لغت و اصطلاح، دارای معانی گوناگونی است. از اینرو، لازم است آن معانی لغوی و اصطلاحی ذکر و از میان آنها، معنای مورد نظر بیان شود.
الف. معنای لغوی «حق»
«حق» در لغت، به معانی گوناگونی استعمال شده است؛ از جمله: درستی، ثبوت، صدق، وجوب، شایسته، امر مقضی، یقین پس از شک، حزم، رشوه، احاطه، مال، قرآن، خصومت، مقابل باطل، احاطه، یقین، عدل و داد، نصیب و بهره فرد یا جامعه، ملک و مال، اسم خاص خداوند، موجود ثابتی که قابل انکار نیست، صحیح شمردن، مرگ، و حکم مطابق واقع که به این معنا، بر اقوال، عقاید و ادیان و مذاهب ـ از آن جهت که مشتمل بر اقوال و عقاید هستند ـ اطلاق میشود و در مقابل آن، باطل قرار دارد، بر خلاف واژه صدق که فقط در اقوال به کار میرود و در مقابل کذب قرار دارد.۳
میان «صدق» و «حق» دو فرق وجود دارد:
۱٫ اگرچه قید مطابقت در هر دو موجود است، اما مطابقت در مورد «حق» از جانب واقع لحاظ میشود، در «صدق»، از جانب حکم؛ یعنی اگر حکم را مطابق واقع در نظر بگیریم به آن «صادق» میگویند، ولی اگر واقع را از آن جهت که مطابق حکم است لحاظ نماییم، حکم متصف به حق بودن میشود.
۲٫ حق اعم از صدق است؛ چون «حق» در اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب استعمال میشود، اما «صدق» مختصّ اقوال است.۴
(وقتی که «حق» صفت رفتار و اعمال قرار میگیرد): اخلاقا خوب، محِقّ بر اساس حکم قانون یا وظیفه، صادق و صحیح، درست در اعتقاد یا حکم، بهترین گزینه، طبیعی و سالم، واقعی و کامل؛ (در پوشاک:) قسمت رویین که دیده میشود، مطابق عدالت و قانون و اخلاق یا ملاک دیگر، مطابق واقع، عقل و حقیقت و درست، مناسب و شایسته، مطلوبترین و ضروریترین، در وضعیت مطلوب قرار داشتن، بیعیب و نقص ذهنی و متعادل، سلامت؛ (استعمال قدیمی و منسوخ:) خالص و غیرقلّابی، مربوط به طرف راست بدن؛ (در سیاست که غالبا در زبان لاتین با Rبزرگ نوشته میشود:) روشها یا دیدگاههای سیاسی ارتجاعی و محافظهکارانه داشتن؛ (در هندسه:) قائمه و راست، مستقیم و غیرمنحنی، مردم یا مکانهایی که در اجتماع مورد تحسین هستند.۵
البته برخی معتقدند: حق فقط یک معنا دارد و موارد گوناگونی که حق در آنها استعمال می شود، مصادیق آن معنای واحد هستند، نه معانی متعدد آن:
امّا الحق فله فی اللغة معان کثیرة و المظنون رجوعها الی مفهوم واحد و جعل ماعداه من معانیه من باب اشتباه المفهوم بالمصداق و ذلک المفهوم هو «الثبوت» تقریبا، و الحقّ بالمعنی الوصفی هو «الثابت»، و بهذا الاعتبار یطلق علیه ـ تعالی ـ لثبوته بأفضل أنحاء الثبوت الذی لا یخالطه عدم أو عدمی، و الکلام الصادق حق لثبوت مضمونه فی الواقع (وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ) أی: یثبته و (وَ کَانَ حَقّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ) أی: ثابتا و (حَقَّ الْقَوْلُ عَلَی أَکْثَرِهِمْ) أی: ثبت و (حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ) أی: ثبتت و (الحاقة) أی: النازلة الثابتة… و بالجملة فلم أجد فی الاستعمالات القرآنیة و غیرها ما یأبی بمفهومه عن الثبوت.۶
اینکه «حق» در جمیع استعمالات خود، به معنای واحد «ثبوت» باشد، محل تأمّل است. برای مثال، مواردی از قبیل رشوه، احاطه، مال، قرآن و خصومت ـ که از معانی «حق» هستند ـ جز با تکلّفِ آشکار نمیتوان آنها را به «ثبوت» برگرداند.
پس از روشن شدن معنای «حق» در لغت، به سراغ معانی اصطلاحی آن میرویم:
واژه «حق» در اصطلاحات گوناگون، به معانی متفاوتی استعمال میشود که برخی از آنها به قرار ذیل است:
ب. اصطلاح فلسفی
کلمه «حق» در کاربرد فلسفی به معانی ذیل میآید:
۱٫ مطلق وجود خارجی که در وقتی از اوقات به فعلیت برسد. (این معنا همان اصطلاح مطلق عام در منطق است که در مقابل موجود بالقوّه قرار دارد.)
۲٫ وجود دائم؛ مانند عقول؛
۳٫ واجب بالذات که هیچگونه عدمی در آن راه ندارد.
۴٫ قول و اعتقادی که مطابَق واقع است. به عبارت دیگر، به قول و اعتقاد از آن جهت که واقع و نفسالامر با آن مطابِق است، «حق» گویند.
۵٫ آنچه شیء شایسته آن است.
۶٫ رسیدن شیء به غایت مقصودش؛
۷٫ داشتن غایت صحیح عقلانی.۷
ج. اصطلاح اخلاقی
یکی از مسائلی که در علم فلسفه اخلاق مورد بحث واقع میشود، تبیین مفاهیم و تصوراتی است که موضوع و یا محمول قضایای اخلاقی قرار میگیرند. مفهوم «درست»۸ یکی از آن مفاهیم است که در علم اخلاق، صفت فعل انسان واقع میشود.
صاحبنظران این علم به حسب مبانی متفاوتی که قبول میکنند، تعاریف گوناگونی در تبیین آن بیان مینمایند. از اینرو، در تعریف وصف «درست»، با آراء متعددی در فلسفه اخلاق مواجهیم، و بر اساس آن آراء، معانی متعددی برای آن ارائه شده که برخی از آنها به قرار ذیل است:
الف. سودگرایان معتقدند: منفعت یا ضرری که از یک عمل پدید میآید تعیینکننده درست بودن یا نادرست بودن یک عمل از لحاظ اخلاقی است. اگر زنای با محارم، همجنسبازی و دروغ نادرست هستند بدین دلیل است که به خیر یا شر، خوشی یا ناخوشی انساناها آسیب میرسانند.
البته سودگرایی انواعی دارد و برای نمونه، «سودگرایی عملی» معتقد است: یک عمل فقط و فقط در صورتی درست است که عمل دیگر در آن وقت نتیجه بهتری نداشته و یا احتمالاً نداشته باشد.۹
ب. برخی دیگر معتقدند: آنچه یک عمل را متصف به درستی مینماید این است که نسبت به عمل دیگر خیر بیشتری پدید آورد.۱۰
ج. بعضی نیز بر این باورند که «درست» به معنای «موجب سعادت هماهنگ بودن» است.
د. همچنین در تعریف آن بیان میشود که «درست» به این معناست که چون از دیدگاهی غیرشخصی در آن نظر شود مورد تمایل قرار گیرد.۱۱
ه . در فلسفه اخلاق، وقتی واژه «درست» به صورت صفت به کار میرود به معنای اخلاقا خوب۱۲ است که در مقابل «غلط»۱۳یا «اخلاقا بد»۱۴ قرار دارد. در این حالت، صفت فعل انسان قرار میگیرد، و وقتی میگوییم: فعل انسان درست یا نادرست است بهمعنای این است که اخلاقا خوب یا بد است.۱۵
و. کار درست کاری است که با هدف اخلاق تناسب داشته و به تبع آن، مطلوب باشد، و از میان چند کار، که تنها یکی از آنها را میتوان انجام داد، کاری درست است که با هدف اخلاق تناسب بیشتری داشته، مطلوبتر باشد.۱۶
د. اصطلاح فقهی
پرداخت
—
محصول با موفقیت به سبد خرید شما اضافه شد.
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.