مقاله عقلانیت در فلسفه دکارت

مقاله عقلانیت در فلسفه دکارت مربوطه  به صورت فایل ورد  word و قابل ویرایش می باشد و دارای ۳۴  صفحه است . بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دانلود مقاله عقلانیت در فلسفه دکارت نمایش داده می شود، علاوه بر آن لینک مقاله مربوطه به ایمیل شما نیز ارسال می گردد
  فهرست مطالب
چکیده   ۱
مقدّمه   ۲
مفهوم‏شناسی «عقلانیت»   ۳
ملاک عقلانیت   ۵
گزارش نظامِ فلسفی دکارت   ۵
۱٫ نظام معرفت‏شناختی   ۶
۲٫ نظام هستى‏شناختی   ۲۱
بررسی عقلانیت در نظام فلسفی دکارت   ۲۱
۱٫ عقلانیت در معرفت‏شناسی   ۲۲
۲٫ عقلانیت در هستى ‏شناسی   ۲۵
نتیجه‏گیری   ۲۷
منابع   ۲۸
منابع
ـ داوری اردکانی، رضا، فلسفه تطبیقی، تقریرات درس دکتر داوری در گروه فلسفه دانشگاه تهران، ۱۳۸۵٫
ـ دکارت، رنه، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی درّه‏بیدی، تهران، هدی، ۱۳۷۱٫
ـ ـــــ ، اعتراضات و پاسخ‏ها، ترجمه علی م. فضلی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴٫
ـ ـــــ ، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، تهران، سمت، ۱۳۸۱٫
ـ ساروخانی، باقر، درآمدی بر دائره‏المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، ۱۳۷۵٫
ـ فروغی، محمّدعلی، سیر حکمت در اروپا، تصحیح و تحشیه امیر جلال‏الدین اعلم، تهران، البرز، ۱۳۷۷٫
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه غلامرضا اعوانی، تهران، سروش، ۱۳۸۰٫
ـ مگی، برایان، فلاسفه بزرگ، ترجمه عزّت‏اللّه فولادوند، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۲٫
ـ نوربخش گلپایگانی، سیدمرتضی، واژگان علوم اجتماعی، تهران، بهینه، ۱۳۸۰٫
- Brondom, Robert B., Rorty and His Critics, Blackwell Publishing, 2000.
- Descartes, Rene, Meditations on First Philosophy, trans. John Cottingham, Cambridge, Cambridge University Press, 1996.
- —– , The Philosophical Writings of Descartes, trans. John Cottingham, Robert Stoothoff & Dugald Murdoch, Cambridge, Cambridge University Press, 1984, 3 vols.
- Edwards, Paul, The Encyclopedia of Philosophy, New York, Macmillan Publishing Co., 1967, v. 3-4.
- Hatfield, Gary, Descartes and the Meditations, New York, Routledge, 2004.
- Plantinga, Alvin, Warranted Christian Belief, New York, Oxford University Press, 2000.
چکیده
در این نوشتار، تلاش شده است تا با تکیه بر آثار دکارت، عقلانیت در فلسفه او بررسی گردد. برای این منظور، نخست معانی عقلانیت بیان شده و پس از تعیین معنای مورد نظر، گزارشی از فلسفه دکارت به صورت تحلیلی ارائه گردیده و در ادامه، با متمایز ساختن «هستى‏شناسی» از «معرفت‏شناسی»، به بررسی عقلانیت، هم در نظام هستى‏شناسی و هم در نظام معرفت‏شناسی وی پرداخته شده است. دکارت در نظام معرفت‏شناسی خود، پس از طرح شک روشمند، به سوی شکّاکیت، که مرحله‏ای از عدم عقلانیت است، سیر مى‏کند، سپس بر اساس «کوجیتو» تلاش مى‏کند تا از نظر معرفت‏شناسی، به قلمرو عقلانیت بازگردد. اما در نظام هستى‏شناسی، او نخست بر پایه «کوجیتو» به اوج عقلانیت، که همان اعتقاد به جوهر حقیقی واحد باشد، نزدیک مى‏شود، ولی در ادامه و با گرایش به کثرت و اصالت ماهیت، از عقلانیت در نظام هستى‏شناسی فاصله مى‏گیرد.
کلیدواژه‏ها: عقلانیت، یقین، عقل، دکارت، معرفت‏شناسی، هستى‏شناسی، کوجیتو.
 
مقدّمه
در طول تاریخ فلسفه غرب، فیلسوفان بسیاری ظهور کرده‏اند و اندیشه‏های فلسفی گوناگونی به جا گذارده‏اند. در میان این اندیشه‏های فلسفی، اختلاف و تعارض کم نیست؛ در یک سو، فیلسوفی را مى‏بینیم که به مطلبی قایل است و به شدت از آن دفاع مى‏کند، و در سوی دیگر، فیلسوفی دیگر را که دقیقا همان مطلب را انکار مى‏کند و به شدت آن را رد مى‏نماید. اگر چنین مباحثی در زمره امور اعتباری و بسته به ذوق و احساس مى‏بودند چندان جای تعجب نداشت و وجود اختلاف و تعارض امری طبیعی و عادی مى‏نمود، ولی اگر بپذیریم که قوام هر اندیشه فلسفی به عقل است۳۹۰ و اصولاً فلسفه‏ورزی را همان عقل‏ورزی بدانیم، در این صورت، با این مسئله پیچیده مواجه خواهیم شد که آیا مى‏توان همه آنچه را امروزه تحت عنوان «اندیشه‏های فلسفی» شناخته مى‏شود، مطالب عقلی دانست، یا آنکه باید این اندیشه‏ها را آمیخته‏ای از عقل و ناعقل شمرد؟ به تعبیر دیگر، با توجه به اختلاف‏های عمیقی که در اندیشه‏های فلسفی وجود دارند، در اندیشه فیلسوفان غربی، عقل از چه جایگاهی برخوردار است؟ به دیگر سخن، میزان عقلانیت در این فلسفه‏ها چقدر است؟ با توجه به اینکه بسیاری بر این باورند که دکارت نقطه عطفی در سیر تاریخ فلسفه غرب محسوب مى‏شود، به گونه‏ای که فلسفه‏های پس از او با عنوان «فلسفه جدید» از فلسفه‏های پیش از او متمایز مى‏گردند،۳۹۱ بنابراین، بجاست در بررسی عقلانیت، نقطه عطفِ فلسفه غرب را موضوع این نوشتار قرار دهیم. از این‏رو، در ادامه به بررسی میزان عقلانیت در فلسفه دکارت۳۹۲ خواهیم پرداخت.
 
مفهوم‏شناسی «عقلانیت»
برای آنکه در ادامه از هر گونه مغلطه، اشتباه و سوء تفاهم بر کنار بمانیم، لازم است پیش از ورود به بحث، مراد خود را از «عقلانیت» به خوبی بیان کنیم. امروزه اصطلاح «rationality» در متون علمی و تخصصی زیاد به کار مى‏رود و مترجمان برای این اصطلاح، معادل‏هایی همچون عُقلایی، خردمندی، خردپسندی، خردگرایی، تعقّل، معقولیت، ارجحیت عقل، عقلْ بنیادی، خردپذیری، خردمندگی، و همچنین عقلانیت به کار مى‏برند۳۹۳ و البته جاافتاده‏ترین معادل همان واژه «عقلانیت» است. با جست‏وجو در میان متون گوناگون، مى‏توان دستِ کم هفت معنا برای این اصطلاح به دست آورد:
الف. عقلانى‏کردن:۳۹۴ این مفهوم در جامعه‏شناسی جدید توسط ماکس وبر رونق یافت. وی آن راهنگام تشریح سازمان‏های اداری به کار مى‏برد. او ملاحظه مى‏کرد که کاربرد شیوه عقلانی همواره در جهت هدف‏های عقلانی نیست (مانند کشتن میلیون‏ها نفر توسط نازى‏ها)، و یا آنکه بازعقلانى‏کردن شیوه عمل همواره در جهت هدف‏های مادی صورت نمى‏پذیرد (مانند تنظیم سازمان درونی کلیسا بر حسب شیوه‏های عقلانی)؛ اما در جامعه‏شناسی، این مفهوم به معنای کاربرد معیارهای منطقی، عینی و غیرشخصی در تنظیم روابط در داخل سازمان‏های جدید است. همچنین عقلانی کردن در نظام تولید زنجیره‏ای و یا توزیع کالاها در جهت ارتقای کارایی به کار مى‏آید.۳۹۵ به طور خلاصه، مى‏توان گفت: مفهومِ «rationality» در علوم اجتماعی، از ماده «ratio» به معنای «عقلِ محاسبه‏گر» اشتقاق یافته است و انسان عقلانی برای رسیدن به مقصودی در یک محیط تعریف شده با کمترین هزینه، بیشترین نتیجه را به دست مى‏آورد. این معنا از عقلانیت بیشتر ناظر به روشی برای تعامل اجتماعی است.
ب. توجیه:۳۹۶ اصطلاح «عقلانیت» در حوزه معرفت‏شناسی نیز کاربردهای گوناگونی دارد که طبقیکی از این کاربردها، مراد از «عقلانیت» همان «توجیه» است و این دو اصطلاح به صورت مترادف به کار مى‏روند. برای مثال، وقتی گفته مى‏شود «معیارِ عقلانیتِ باورِ به سرخ بودنِ گلِ روی میز چیست؟» منظور این است که چه توجیهی برای این باور وجود دارد؟
ج. عقلانیت ارسطویی:۳۹۷ باز در معرفت‏شناسی و طبق کاربرد دیگر، «عقلانیت» به معنای «نُطق»است. این کاربرد، که ریشه در تلقّی ارسطو از انسان به منزله «حیوان ناطق» دارد، به این معناست که چه باورهایی برای انسان به منزله حیوان ناطق، عقلانی هستند؟۳۹۸
د. کارکرد مناسب:۳۹۹ در کاربرد دیگری که در معرفت‏شناسی به چشم مى‏خورد، «عقلانیت» بهمعنای شیوه‏ای است که انسان عاقلی که حسب فرضْ قوای عقلانی او به درستی کار مى‏کنند، از آن طریق باورهایی به دست مى‏آورد. تفاوت معنای چهارم با معنای سوم، در این است که در معنای سوم همواره این احتمال وجود دارد که انسانی که به منزله حیوان ناطق است، در مواردی به دلیل عدم استفاده درست از قوّه عاقله خود، به باور نادرستی رهنمون گردد، در حالی که در معنای چهارم، درستی استفاده از قوّه عاقله مفروض گرفته شده است.۴۰۰
ه . ابلاغات عقلی:۴۰۱ معنای پنجم عقلانیت هم به قلمرو معرفت‏شناسی مربوط مى‏گردد. این معنا،که با معنای سوم قرابت دارد، وصف قضیه است و عقلانیت یک قضیه به این است که در زمره احکام عقلی قرار گیرد؛ همان احکامی که عقل آنها را اظهار مى‏دارد. این دسته از احکام یا بدیهی اولیه هستند یا نتیجه بدیهی احکام بدیهی مذکور هستند.۴۰۲
و. ابزاری ـ غایی:۴۰۳ «عقلانیت» در معنای ششم، به این مفهوم است که انسان اهداف ویژه‏ای درنظر داشته باشد و کارهای خود را متناسب با آن اهداف انجام دهد. در واقع، این معنای عقلانیت به عنوان وصفی برای کارها و رفتار انسان به کار مى‏رود و ارتباط آن با مباحث معرفت‏شناسی تنها بر این اساس قابل توجیه خواهد بود که باور کردن به گزاره نیز خودْ نوعی کار است.۴۰۴
ز. معقول بودن: « عقلانیت » علاوه بر شش معنای پیش‏گفته، معنای هفتمی نیز دارد که در این نوشتار مورد نظر است. طبق این معنا، مراد از «عقلانیت» معقول بودن و استفاده از عقل در یک نظام فکری یا مکتب فلسفی است و منظور از این پرسش که این دیدگاه فلسفی تا چه حد معقول است، این است که در آن دیدگاه فلسفی تا چه میزان به عقل بها داده شده و در محتوای آن تا چه حد عقل به کار رفته است؟۴۰۵
ملاک عقلانیت
برای تشخیص میزان عقلانیتِ یک نظام فلسفی ، لازم است مفهوم «عقلانیت» را بر محتوای آن نظام تطبیق۴۰۶ کنیم تا دریابیم که محتوای مذکور تا چه حد با این مفهوم هماهنگ است. برای این کار، بهترین راه آن است که ابتدا ملاکی برای عقلانیت به دست دهیم و طبق این ملاک، درباره آن نظام فلسفی داوری کنیم. ملاک مورد نظر ما در اینجا آن است که نخست محتوای نظام فلسفی را به دو قلمرو «معرفت‏شناسی» (و به تعبیر دقیق‏تر، قوّه شناسایی یا منابع معرفت) و «هستى‏شناسی» (و به تعبیر دقیق‏تر، متعلّق شناسایی یا اعیان موجودات) تقسیم مى‏کنیم، سپس بررسی مى‏نماییم که آیا نظام مذکور در زمینه معرفت‏شناسی برای مفاهیم عقلی اعتباری قایل است؟ و اگر اعتبار چنین مفاهیمی را پذیرفته، تا چه حد برای ادراک عقلی اهمیت و اعتبار قایل است؟ در قلمرو هستى‏شناسی نیز به این مسئله مى‏پردازیم که آیا نظام مذکور اصولاً چیزی به عنوان موجود عقلی و مجرّد مى‏پذیرد یا نه؟ و در صورتی که به چنین موجوداتی قایل است، در نظام هستى‏شناختی خود، چه جایگاهی برای آنها در نظر گرفته است؟ همچنین در این تحقیق، به عنوان یک اصل، زمانی ادراک عقلی معنا مى‏یابد که بر اساس چنین ادراکی، اشیای معقولی وجود داشته باشند. به عبارت دیگر، معنا ندارد که در یک نظام فلسفی، ادراکی عقلی و معتبر شناخته شود، ولی به وجود هیچ امر معقولی اذعان نشود.
حال مطالب این نوشتار را در سه محور بیان خواهیم کرد: ابتدا گزارش دیدگاه دکارت، سپس تحلیل دیدگاه وی و در ادامه، بررسی دیدگاه دکارت از نظر میزان عقلانیّتِ آن. پیش از ورود به بحث، لازم است خاطر نشان سازیم که دکارت ـ همان‏گونه که خودش و بسیاری از نویسندگان اذعان کرده‏اند ۴۰۷ در اندیشه فلسفی خود، در پی «نظام‏سازی»۴۰۸ بر آمده و درصدد بوده استتا اندیشه‏های خود را در قالب یک نظام فلسفی بر باورهای قطعی و تردید ناپذیر مبتنی سازد. از این روست که در این نوشتار، هم در باب معرفت‏شناسی و هم در زمینه هستى‏شناسی از نظام دکارتی سخن به میان آمده است.
گزارش نظامِ فلسفی دکارت





پرداخت



محصول با موفقیت به سبد خرید شما اضافه شد.









 
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق  همه  کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 
 
 

مقاله عقلانیت در فلسفه دکارت


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog