فهرست مطالب
چکیده ۱
مقدّمه ۲
تعریف «استقرا» ۳
الف. استقرا از دیدگاه فیلسوفان مسلمان ۳
ب. استقرا از دیدگاه غربیان ۴
استقرا؛ یقینی یا ظنّی؟ ۸
الف. دیدگاه فیلسوفان مسلمان ۹
ب. دیدگاه غربیان ۱۱
۱٫ رویکرد پیشفرض محور۱۹۶ ۱۴
۲٫ رویکرد عملگرایانه۲۰۰ ۱۴
۳٫ رویکرد استقرائی۲۰۲ ۱۵
۴٫ رویکرد احتمالگرایانه۲۰۵ ۱۶
۵٫ رویکرد موازنه تأمّلی۲۰۸ ۱۶
۶٫ رویکرد طبیعتگرایانه۲۱۰ ۱۷
۷٫ رویکرد معناباورانه۲۱۲ ۱۷
۸٫ رویکرد زبان عرفی۲۱۴ ۱۸
ج. دیدگاه جزمگرایانه ۱۸
نتیجهگیری ۲۲
منابع ۲۳
منابع
- ابنسینا، الاشارات، قم، نشر البلاغه، ۱۳۷۵، ج ۱٫
ـ ـــــ ، الالهیّات من کتاب الشفاء، حقّقه و قدم له حسن حسنزاده الآملی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵٫
ـ ـــــ ، الشفاء (المنطق)، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، قاهره، المطبعة الامیریه، ۱۹۵۶٫
ـ ـــــ ، الشفاء (المنطق)، راجعه و قدم له ابراهیم مدکور، تحقیق سعید زاید، قم، مکتبة آیهاللّه المرعشی النجفی، ۱۴۰۴٫
ـ ـــــ ، النجاة، ویرایش و دیباچه محمّدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۴٫
ـــــ ، دانشنامه علائی (منطق و فلسفه اولی)، تصحیح و تعلیق احمد خراسانی، تهران، کتابخانه فارابی، ۱۳۶۰٫
ـ ارسطو، منطق، حققه و قدم له عبدالرحمن بدوی، بیروت، دارالقلم، ۱۹۸۰، ج ۱٫
ـ بهشتی، احمد، «فرق تجربه و استقرا»، کلام اسلامی ۲۷، سال هفتم (پاییز ۱۳۷۷)، ص ۱۴ـ۲۳٫
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومه (قسم المنطق)، علق علیه حسن حسنزاده الآملی، قم، ناب، ۱۳۸۴، ج ۱٫
ـ سهروردی، شهابالدین، منطق التلویحات، حققه و قدم له علىاکبر فیاض، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۴٫
ـ صدر، سید محمّدباقر، الاسس المنطقیة للاستقراء، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۳۹۷ق.
ـ طوسی، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تصحیح مدرّس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱٫
ـ فارابی، محمّدبن ترخان، المنطقیات، النصوص المنطقیة، قم، منشورات مکتبة آیهاللّهالمرعشی النجفی، ۱۴۰۸٫
ـ فروغی، محمّدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوّار، ۱۳۷۵، ج ۱٫
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸، ج ۱٫
ـ مطهّری، مرتضی، مسئله شناخت، تهران، صدرا، ۱۳۷۱٫
ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، تعلیق غلامرضا الفیاضی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۸۳ق.
ـ هادوی تهرانی، مهدی، «نقادی مبانی منطقی استقراء»، کیهان اندیشه ۳۷ (مرداد و شهریور ۱۳۷۰)، ص ۶۱ـ۷۰٫
- Black, Max, “Induction”, in The Encyclopedia of Philosophy ed. by Paul Edwards, London, Micmillan Publishing Co. & The Free Press, 1972, v. 4, pp. 169-181.
- Gillbert, Harman, “Induction: Enumerative and Hypothetical”, in A Companion to Epistemology, Jonathan Dancy and Ernst Sosa, Oxford, Blackwell, 2000, pp. 200-206.
- Hume, David, A Treatise of Human Nature, ed. by L.A. Selby Bigge, Oxford, Clarendon Press, 1888.
- Irwin, T. H., “Aristotle (384-322 BC)”, in Routledge Encyclopedia of Philosophy (REP), London, Routledge, 1998, v. 1. pp. 414-435.
- Kaplan, Mark, “Epistemic Issues in Induction”, in Routledge Encyclopedia of Philosophy, London, Routledge, 1998, v. 4, pp. 745-752.
چکیده
در میان روشهای رایج برای تحصیل معرفت، روش « استقرائی » از اهمیتی فراوان برخوردار است. اما این روش با تمام مزایا و اهمیتی که دارد، ظاهرا از لحاظ فلسفی یقینآور نیست. یقین فلسفی در صورتی حاصل مىگردد که بین مقدّمات استدلال و نتیجه حاصل از آن (مانند قیاس) ارتباط منطقی و تولیدی وجود داشته باشد. در استدلالات استقرائی، بین مقدّمات و نتیجه استدلال، گسست منطقی وجود دارد و مقدّمات مولّد نتیجه به شمار نمىآیند. بنابراین، این پرسش مطرح است که اگر استقرا یقینآور نیست، چگونه مىتوان بدان اعتماد کرد؟ برای پاسخ به این سؤال، راهحلهایی متفاوت ارائه گردیده است.
این نوشتار، که با رویکرد تطبیقی به مسئله استقرا نگریسته است، ضمن اشاره به تعریف «استقرا» و تفاوتهای آن در فضای اسلامی و غربی و خلطهایی که از توجه نکردن به این تفاوتها پدیدار گشته، به تبیین و نقد اجمالی این راهحلها مىپردازد.
کلیدواژهها: استقرا، تجربه، یقین، قیاس، توالد ذاتی.
مقدّمه
گرچه سقراط نیز در روش معروف «مامایی» خود از شیوه استقرا برای کشف حقیقت استفاده کرد و کوشید با بهرهگیری از این شیوه، حقیقت را از دل مخاطب استخراج کند؛۱۵۴ اما این ارسطو بود که در منطق خود از این شیوه به گونهای روشمند بحث کرد و آن را به عنوان یکی از روشهای کشف حقیقت مطرح ساخت. افلاطون با توجه به اینکه معرفت به محسوسات را معرفت حقیقی نمىدانست و معرفت حقیقی را مربوط به «عالم مُثُل» قلمداد مىکرد، ظاهرا با سوفسطاییان زمینهای برای بحث نداشت؛ زیرا آنچه را سوفسطاییان نفی مىکردند (معرفت حسّی) افلاطون نیز قبول نداشت و آنچه را افلاطون مطرح ساخت (معرفت به مُثُل) برای سوفسطاییان اصلاً مطرح نبود. ارسطو شیوه استقرا را برای مقابله با سوفسطاییان کافی نمىدانست۱۵۵ و از اینرو،کوشید در کنار این شیوه، شیوههای بهتر دیگری پیدا کند تا با به کارگیری آنها به جنگ سوفسطاییان برود، و آن شیوه «قیاس» بود؛ زیرا تمثیل نیز مانند استقرا کارایی لازم را نداشت. استقرا ظاهرا تا پیش از عصر نوزایی، به همان معنای ارسطویی به کار مىرفت، ولی از این دوره، به بعد استقرا معناهایی تازهتر و گستردهتر پیدا کرد. ابتدا ما در سطور آتی، ابعاد و جوانب استقرا را در بافت اسلامی و غربی آن مىکاویم و سپس به طرح و نقد دیدگاههای مطرح در این باب مىپردازیم.
تعریف «استقرا»
درباره استقرا، مانند دیگر مسائل منطقی و فلسفی، دیدگاه واحدی وجود ندارد. در این میان، دستکم دو دیدگاه جالب توجه هستند: دیدگاهی که به فیلسوفان مسلمان یا ارسطوییان مربوط مىشود و دیدگاهی که از آن غربىهاست. به دلیل آنکه توجه به تمایز بین استقرا به اصطلاح مشّایی و استقرا به اصطلاح غربی ممکن است جلوی برخی از خلطها را بگیرد و در شفّاف کردن بحث مفید باشد، این دو دیدگاه را با تفصیل بیشتر مطرح مىکنیم:
الف. استقرا از دیدگاه فیلسوفان مسلمان
از نظر فیلسوفان مسلمان ، استقرا نوع خاصی از جستوجو و پژوهش است که در آن از جزئی به کلی سیر مىشود. این روش در مقابل دو روش دیگر، یعنی «قیاس» (سیر از کلی به جزئی) و «تمثیل» (سیر از جزئی به جزئی) قرار دارد؛ برای مثال، اگر ۱a، ۲a … an، s باشند و اگر s، wباشد، آنگاه همه aها، wهستند.
این تعریف از استقرا، که نخستین بار توسط ارسطو۱۵۶ ارائه گردید، پس از او توسط ارسطوییان بدون هیچگونه دخل و تصرفی مورد استفاده قرار گرفت. فارابی مىگوید: «الاستقراء هو تصفح شىء شىء من الجزئیات الداخلة تحت امرمّا کلی لتصحیح حکمما حکم به علی ذلک الامر بایجاب او سلب.»۱۵۷
او در جای دیگر نیز همین مطلب را به مناسبتی ذکر مىکند.۱۵۸ ابنسینا نیز مانند سلف خود، فارابی، همین تعریف را با اندکی تفاوت بیان مىنماید: «انّ الاستقراء استقراء لأنّه اثبات حکم علی کلی؛ لأنّه موجود فی جزئیاته علی ابهام انّها استوفیت و منع ان یکون لها مخالف.»۱۵۹
او در جای دیگر، در همین اثر۱۶۰ و همچنین در الاشارات،۱۶۱ النجاة۱۶۲ و دانشنامه علائی۱۶۳ همین سخن را بدون کم و زیاد ذکر مىکند. پس از ابنسینا، چه کسانی مانند شیخ اشراق،۱۶۴ که فلسفه مشّاء را قبول ندارند و چه کسانی مانند خواجه نصیر طوسی۱۶۵ همین تعریف را از «استقرا» ارائه مىکنند.۱۶۶ بنابراین، «استقرا» از منظر مشّاء نوعی جستوجو یا کاوش عمومی است که در آن مشاهدهگر با توجه به تکرار مشاهده و تشابه موارد آن از مشاهده چند مورد جزئی، حکم کلی استخراج مىکند، بدون آنکه به علّیت دست پیدا کرده باشد. البته آنجا که علاوه بر تکرار مشاهده، علّیت نیز فراچنگ مىآید، از دید مشّاء «تجربه» نامیده مىشود که حجّیت دارد و یقینآور است.
ب. استقرا از دیدگاه غربیان
غربىها نسبت به استقرا تعریف عامتری پیشنهاد مىکنند. آنها معتقدند که استقرا هر نوع استدلال غیر قیاسی را دربر مىگیرد. به دیگر سخن، از نقطه نظر آنها، استدلال به دوگونه امکانپذیر است: استدلالهای قیاسی و استدلالهای غیرقیاسی. استدلالهای قیاسی استدلالهایی هستند که نتیجه به نحوی در مقدّمات استدلال ذکر گردیده است. برای مثال، اگر «الف، ب باشد» و «هر ب، ج باشد»، مىتوان به نحو قیاسی نتیجه گرفت که «هر الف، ج است». مشخص است که نتیجه مورد نظر، هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ محمول در مقدّمات استدلال گنجانده شدهاست. اما استدلالی که به این نحو نباشد ـ به هر نحو دیگری که باشد فرق نمىکند ـ استدلال استقرائی است؛ مثلاً، اگر علی تعدادی از پرتقالها را امتحان کند و دریابد که هیچ کدام آنها هسته ندارد و سپس همین نتیجه را به کل پرتقالها تعمیم داده، بگوید: همه پرتقالها بىهستهاند، یک استدلال استقرائی کرده است. همچنین اگر او نوک کفشی را از پایین پردهای ببیند و سپس نتیجه بگیرد که کسی در آنجا ایستاده است، استدلال استقرائی کرده است.۱۶۷ بنابراین، نباید بین استقرا درفضای اسلامی و استقرا در فضای غربی خلط کرد.
استقرا در میان فیلسوفان مسلمان، اعم از ارسطوییان و نوافلاطونیان، به معنای «جستوجوی ناتمام غیر علمی» است؛ و اما در اصطلاح غربىها، دامنه استقرا بسی وسیعتر از این حرفهاست؛ اموری مانند تجربه، تمثیل، گمانهزنی و مانند آن را دربرمىگیرد. البته باید خاطرنشان کرد که آنچه موجب تفاوت این دو اصطلاح مىگردد، این نیست که استقرا در فضای اسلامی به تجربه اطلاق نمىگردد، اما در فضای غربی این امر امکانپذیر است؛ زیرا اطلاق استقرا به تجربه در اصطلاح غربی آن موجب تفاوت آن با استقرای مشّایی نمىگردد؛ چراکه «تجربه» در اصطلاح جدید، همان تجربه در اصطلاح مشّاء نیست. تجربه در اصطلاح مشّاء، موجب علم به ماهیت شىء است و از اینرو، یقینآور؛ اما تجربه در اصطلاح جدید، هیچگاه گفته نشده که موجب علم به ماهیت شىء است و از اینرو، موجب یقین نیست و از این نظر، حکم استقرا را دارد. بنابراین، تفاوت آنها در شمول یا عدم شمول تجربه نیست، بلکه تفاوت آنها در شمول و عدم شمول اموری مانند تمثیل، گمانهزنی و مسائلی از این قبیل است. استقرای مشّائی هیچگاه اموری مانند تمثیل را دربر نمىگیرد، بلکه با آن در تقابل است. اما استقرای غربی ـ همانگونه که مشاهده کردیم ـ شامل این قبیل امور است. عدم توجه به تمایز بین این دو تعریف موجب خلطهایی شده است که در صورت توجه به آن، مىشد از وقوع آنها جلوگیری کرد. از آنچه گفته شد دو مطلب آشکار مىگردد:
الف. استقرای مشّائی و تجربه مشّائی دو بحث کاملاً متفاوتند و هیچ کدام ربطی به دیگری ندارد. به بیان دیگر، ارسطو و پیروان او تأکید دارند که استقرا یک روش عامیانه و غیر علمی برای رسیدن به احکام کلی است و از اینرو، استقرا از منظر آنها، یقینآور نیست و نمىتوان با عنایت به آن چیزی را به گونهای یقینی اثبات یا نفی کرد. اما تجربه مورد نظر آنها، بر خلاف استقرا، یک روش کاملاً علمی است که با استفاده از آن مىتوان به یقین دست یازید و بدین روی، مىتوان از مجرّبات مشّائی ـ نه مجرّبات علمی ـ به عنوان مقدّمات برهان بهره جست. ارسطو روش رسیدن به حقیقت را منحصر در قیاس مىداند و مجرّبات را به عنوان یکی از مقدّمات قیاس برهانی مىپذیرد. این در حالی است که او روشهایی مانند استقرا و تمثیل را برای رسیدن به حقیقت قبول ندارد.۱۶۸ فارابی نیز روش تجربی مذکور را به عنوان روش یقینی پذیرفته و روش استقرائی را مردود شمرده است: «… الفرق بینها التجربه و بین الاستقراء أنّ الاستقراء هو ما لم یحصل عنهالیقین الضروری بالحکمالکلی و التجربة هی ما یحصل عنهاالیقینبالحکم الکلی.»۱۶۹
ابنسینا درباره فلسفه تفاوت استقرا با تجربه تصریح مىکند که در استقرا، صرفا مشاهده صورت مىگیرد؛ اما در تجربه صرف مشاهده نیست، بلکه به کمک قیاس خفی، یعنی قاعده «اتفاق» علّیت اصطیاد مىگردد، و چون به علت (مانند طبیعت سقمونیا) مىرسیم هر جا علت را دیدیم، بدون شک به معلول آن (مثل اسهال صفرا) نیز پی مىبریم. بنابراین، نباید گفت استقرا و تجربه فرقی ندارند صرفا به این دلیل که ظاهر آنها یکسان است و تکرار در هر دو نهفته؛ زیرا در تجربه صرف تکرار نیست، بلکه تکرار تجربه وسیلهای است برای رسیدن به علت و پس از رسیدن به علت است که یک گزاره تجربی به اصطلاح مشّائی تحقق پیدا مىکند. «… انّه لما تحقّق انّ السقمونیا یعرض له اسهال الصفراء و تبیّن ذلک علی سبیل التکرار الکثیر، علم ان لیس ذلک اتفاقا؛ فانّ الاتفاقی لایکون دائما او اکثریا. فعلم ان ذلک شىء یوجبه السقمونیا طبعا اذ لایصحّ ان یکون اختیارا… . انّ التجربه لیست تفید العلم لکثرة مایشاهد علی ذلک الحکم فقط، بل لاقتران قیاس… .»۱۷۰
وی در جاهای دیگر نیز بر این نکته تأکید دارد.۱۷۱ به قول خواجه نصیر طوسی، در استقرا صرف مشاهده است؛ اما در تجربه دو رکن اساسی وجود دارند: مشاهده مکرّر و قیاس خفی.۱۷۲ منظور از «قیاس خفی» همان قاعده «اتفاق» است که پیش از این نیز در کلمات ابنسینا مشاهده کردیم. بنابراین، «استقرا» در اصطلاح مشّائیان، که عمدتا مبتکر این روش بودهاند، به معنای جستوجوی عمومی و غیر علمی است که هر کس مىتواند با توجه به وسع خود، آن را انجام دهد و در نهایت، از طریق آن به یک حکم کلی برسد. اما «تجربه» در اصطلاح آنها، شیوهای نسبتا روشمند و ضابطهمند مبتنی بر تکرار مشاهده و قیاس خفی است و در نهایت، وصول به ماهیت و علت در آن امری مسلّم به شمار مىرود.
پرداخت
—
محصول با موفقیت به سبد خرید شما اضافه شد.
تمام مقالات و پایان نامه و پروژه ها به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.