دلایل اصلی طلاق
آمار طلاق و جدایی که این روزها دیگر مانند گذشته از قبح خاصی برخوردار نیست به حدی افزایش یافته که هر کسی را به هنگام ازدواج با ترس مواجه میکند مبادا یکی از همین آمار باشد. اما اگر دختر و پسر میدانستند #طلاق چه اثراتی منفی روی خود، اعضای خانواده و اطرافیان میگذارد برای ازدواج با صبر و حوصله بیشتری تصمیمگیری میکردند. این بدان معناست که اگر افراد قبل از ازدواج بدانند چه عواملی زمینه طلاق را فراهم میآورد در انتخاب همسر آینده خود با چشمانی بازتر اقدام میکنند. اما #دلایل_اصلی_طلاق • نبود شناخت کافی و لازم وقتی زن و شوهر جانشان به لبشان میرسد، دایم در حال متهم کردن یکدیگر هستند، به هم توهین کرده و هیچ گذشتی نسبت به مسائل از خود نشان نمیدهند دلایل متعددی دارد که یکی از آنها نداشتن انتخاب صحیح همسر و در نتیجه نداشتن حس تفاهم است. آنها قبل از اینکه به شناخت لازم و کافی نسبت به یکدیگر رسیده باشند ازدواج کردهاند و حالا که چند سالی است از زندگی مشترکشان گذشته و از تب و تاب عشقهای پر حرارت ماههای ابتدایی زندگی آن کاسته شده یادشان افتاده است با هم سازگاری ندارند. نقش بازی کردن و نشان ندادن خودِاصلی آنها، کمبود شناخت از شخصیت، ندانستن نقاط ضعف و قوت همسر و تلاش نکردن برای رسیدن به این شناخت باعث میشود بالاخره یک جایی در زندگی اختلافات و تفاوتها اینگونه خودش را نشان داده و به جای آنکه مدیریت شود زندگی را از هم بپاشد. در حقیقت شناخت صحیح باعث میشود دختر و پسر قبل از ازدواج نه تنها هر کسی را به همسری انتخاب نکنند بلکه به کسی جواب مثبت بدهند که از لحاظ فکری، فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و خلاصه #معیارهای_ازدواج کفویت لازم را داشته باشند تا ازدواجی سالم و آگاهانه رقم بخورد. اما اگر دختر و پسر بدون آگاهی و شناخت از طرف مقابل سر سفره عقد بنشینند آنچه حاصل میشود یا جدایی است یا یک عمر زندگی بدون ذرهای درک درست از داشتن حس خوشبختی. • نبود رضایت وقتی زن و شوهر در طول زندگی تلاشی برای کسب #مهارتهای_زندگی نکنند، با کلمه "ما" غریبه بوده و دایم "من" "من" کنند، ارتباط درستی با یکدیگر برقرار نکرده و هدف از ازدواج یعنی رسیدن به آرامش را فراموش کنند دعوا و تنش بالا میگیرد. به مرور زمان از چشم یکدیگر میافتند و بنای ناسازگاری را در پیش میگیرند. دیگر حرف هم را نمیفهمند و گاهی هم نمیخواهند که بفهمند و اینجاست که زندگی مشترک به همخانگی مشترک تبدیل شده و رضایتی که باید در اثر تفاهم بین زوجین ایجاد شود بیشتر شبیه به یک رویا میشود تا حقیقتی لازم. • رکود زندگی وقتی زندگی پویایی لازم را نداشته باشد، برنامهای توسط زوجین ساخته و پرداخته نشده باشد، پیشرفت اعضای خانواده امری دور از ذهن و بیاهمیت باشد و سردی روابط بین افراد رسوخ کند آنچه عاید این خانواده میشود از هم پاشیده شدن آن است. شادابی و تازگی باعث نزدیک شدن افراد به یکدیگر به خصوص زن و شوهر شده و همین امر هم باعث میشود انرژی مضاعفی از هم دریافت کنند در نتیجه با قدرت بیشتری به جنگ مشکلات بروند. وقتی زن و شوهر برای هیجانی سالم در زندگی و خوشحالی یکدیگر تلاش کنند در حقیقت به طرف مقابل نشان میدهند برای او ارزش قائلند و همسر برای وی در الویت است. در نتیجه این اتفاق باعث میشود زن و شوهر نسبت به هم دلگرمتر شده و برای جبران چنین محبتی دست به تلاشی مضاعف بزنند. اما اگر این تلاشها نباشد رکود، سردی و بیمهری زندگی را به یک نتیجه رهنمون میکند و آن چیزی نیست جز طلاق. • دخالتهای دیگران این دخالت که میتواند از هر جنسی باشد یکی از مهمترین عوامل طلاق است. دخالتهایی از جنس پدر و مادر، خواهر و برادر و حتی فرزند که نقش یک عامل بازدارنده در زندگی زناشویی را بازی میکند. فقط کافی است دختر یا پسر فردی وابسته باشد دیگر هر چه پدر و مادر بگوید یا باید اجرا شود یا جریمه اجرا نشدن آن رفت و آمد در دادگاههای خانواده است. دخالت فرزند هم با این عنوان که آنها بزرگ شده و تحصیل کردهاند از دیگر عواملی است که میتواند بین زن و شوهر جدایی بیندازد. اما علاوه بر نکات بالا نمیشود مسائل مالی و اوضاع اقتصادی که این روزها نقشی مهم و اثرگذار در زندگیها را دارد نادیده گرفت. افکار غلط و انتخابهایی اشتباه اما به امید تغییر فرد هم میتواند به تنهایی یک زندگی را تا کام طلاق پیش ببرد. با این اوصاف مراقب چنین گزینههایی باشید تا هنگام ازدواج سرانجامی از رنگ و بوی طلاق نداشته باشید.