رمان هذیون | مانیا امینی کاربر انجمن قصه سرا

" به نام وسعت بــــی واژه "
سلام . من مانیا هستم . شاید خیلی هاتون من رو بشناسید . خوشحالم که دوباره فرصت این رو دارم که نوشته هام رو توی سایت قرار بدم و امیدوارم که این سایت برامون خوش یمن باشه .
من تصمیم گرفتم رمانم رو که توی سایت نودهشتیا نصفه موند به طور کامل اینجا قرار بدم . البته داستانم کامل شده و ویرایش های لازم رو روش انجام دادم پس روند پست گذاریم سریع هست و پشت سرهم .
ازتون میخوام تا با تشکرهاتون من رو همراهی کنید تا برای داستان بعدی هم انگیزه داشته باشم . راستش من سعی میکنم موضوعاتم از کلیشه و یک خطی بودن خارج باشه و نمیدونم تا چه حد موفق هستم . پس خواهش میکنم بعد از قرار دادن صفحه نقد هم نظراتتون رو به من ابلاغ کنید و متشکرم از همراهیتون . :2109348208:


خلاصه داستان : هذیون داستان دختری به نام روشناست که بر اثر تصادف بخشی از حافظه اش رو از دست داده و همسرش را به خاطر نمی آورد ...
مقدمه داستان : جاهایی که با دل غلط میکنم ، غلط کردنم کیف و حالی میده ، که مثل شنا بر خلاف جهت ، خبر از تب احتمالی میده
بذار تب کنم آرزوی تورو ، که هذیونی بهتر بلد نیستم ، تلافی کن احساسمو خوب باش ، که من بی جنون مستند نیستم
پ.ن : برداشتی ذهنی از آهنگ هذیون به خوانندگی رضا یزدانی (یه جورایی این آهنگ رو تیتراژ کارم میدونم ! لینکش رو توی امضام براتون گذاشتم خوشحال میشم گوش کنید )







از نغمه نائینی عزیز هم تشکر میکنم که برای تایید داستانم من رو راهنمایی و کمک کردند .
در پایان دوست دارم که یاد آقای محمد جوشنی رو هم زنده نگه داریم چون با تاسیس سایت عزیز نودهشتیا این فرصت رو به خیلی از ماها دادن که بتونیم خودمون رو مطرح کنیم . پس لطفا براشون فاتحه ای قرائت کنید . روحشون شاد

رمان هذیون | مانیا امینی کاربر انجمن قصه سرا


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog