°MA•GRAY•WALL°

و من بالاخره کنکور دادم!جمعه بود! خب من اصلا هیچ کدوم از اون حس هایی که بقیه بهم گفته بودن رو تجربه نکردم!
شبش اصلا به سختی برام نگذشت و تو کمتر از چند ثانیه خوابم برد:)) من هیچوقت اخیرا خوابم با هیچ موضوعی بهم نخورده:)) و رفتم سر کنکور و اون موقع هم تا وقتی که قرآن و نخونده بودن استرسی در کار نبود و وقتی قرآن خوندن من ترسیدم واقعا! اما مامان یه دعا بهم داده بود که اونجا بخونم "نادعلی" به طرز عجیبی استرس رو ازم گرفت!
و اما کنکور! فقط دو تا حالت داره و هیچ چیز دیگه ای که بین این دو حالت باشه ممکن نیست
اولیش: خیلی عالی دادم!
دومیش: گند زدم!
و هنوزم وقتی ازم میپرسن چه رشته ای من نمیدونم!من واقعا احساس معلق بودن میکنم...من یبار زندم و فقط یبار میتونم تجربش کنم!دوست دارم دکتر شم؟دارو ساز؟دندون پزشک؟ یا بیخیاله آینده که قراره چی بشه به همه ی این رشته ها ف*ک بدم و برم روانشناسی؟ اصلا مگه من روانشناسی رو دوست دارم؟
خدایا...من کاملا معلقم!
درمورد دفترچه خاطراتم...از شب قدر سراغش نرفتم......!
داستانی که دارم مینویسم هم اصلا با قبلیا قابل مقایسه نیست!و حداقلش اینه که من بدجوووور باهاش در عشق به سر میبرم! *.*
و کلاس رقص!احساسم به رقص ایرانی بهتر شده!هنوزم به نظرم نوع تکون خوردناش مضحکه و هیپ هاپو ترجیح میدم اما خب فعلا تا شهریور باید برم این کلاسو
تو پیانو هم گرچه میگه پیشرفت کردم اما من نظرم راجب پیشرفت چیز دیگه ایه
هنوزم تو همون موندم!
دو ر دو می دو فا دو سل ر می ر دو ر می ر فا ر سل ر دو!
و البته خودم یواشکی یه ترانه یاد گرفتم و خب اون خیلی بچگونس و من روم نمیشه واسه کسی بزنمش!
دو دو سل سل لا لا سل فا فا می می ر ر دو ...!
بین همه ی این اتفاقا من دارم فکر میکنم به اینکه کسایی که به خودشون قول داده بودن بعد از کنکور یه هفته بخوابن و تا آخر تابستون فیلم ببینن واقعا دارن الان این کارو میکنن؟
من حتی به خودم هیچ قولی هم ندادم!از این پوچ بودن خسته شدم!
و واقعا دوست دارم قبول شم...واقعا از این آدمی که درگیر کنکوره...از این افسرده...خوشم نمیاد!
[لطفا حرفامو بذارید به حساب یه اعتراف صرفا!]
+"عشق اونه که وقتی باهاش حرف میزنی چایی ت سرد شه"
حرف من نیست! به هر حال...قبولش دارین؟
Let's block ads! (Why?)

°MA•GRAY•WALL°


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog