بندگی یا بردگی | فراتر از یک سایت

کنجکاوی درباره موضوعی ، گاهی برای کسب آگاهی از حقیقتی است که اطلاع از آن، هرچند با زندگی آدمی ارتباطی ندارد، لکن نوعی فضیلت شمرده می‌شود مانند آگاهی از عمیق‌ترین چاه‌های نفت جهان و بلندترین قله‌های جهان و یا اطلاع از فاصله اورانوس و نپتون که در نگاه اول با زندگی بشر ربطی ندارد. لکن بحث درباره معاد، از جمله مسائلی است که با وجود انسان و زندگی او، کاملأ در ارتباط است و بشر پیوسته می‌خواهد از درستی و استواری آن آگاه گردد.
بشر همواره از خود می پرسد:
از کجا آمده‌ام؟ (سرآغاز هستی)
برای چه آمده‌ام؟ (هدف زندگی)
به کجا خواهم رفت؟ (سرانجام حیات).
از این رو لازم است درباره امکان زندگی مجدد انسان (در سرای دیگر) به تحقیق نشست.
هرکس با هر دین و مسلکی، مرگ را پذیرفته و می‌داند یکی از 5 تجربه قطعی بشر، مسأله مرگ است. پیشینیان ما که ریشه‌های ما هستند، رفته‌اند؛ ما که شاخه‌های آنانیم، نخواهیم ماند. در اصل وقوع مرگ تردیدی نیست اما نوع نگاه به بعد از مرگ متفاوت است.
مردم غالباً در زمان حال زندگى مى‌کنند، و تنها به آنچه امروز دارند دل‌خوشند و به اصطلاح «گنجشک روزى» هستند.
کسانى که در زمان ماضى زندگى دارند نیز کم نیستند، این دسته همواره پیکرهاى پوسیده حوادث تلخ و شیرین گذشته را از زیر خاک‌هاى فراموشى بیرون کشیده و به تشریح آن‌ها مى‌پردازند، در واقع عمرشان به «نبش قبر گذشته‌ها» مى‌گذرد. دائماً یا بر حوادث تلخ آن اشک مى‌ریزند و یا روى استخوان‌هاى نیاکان قدرتمندشان بالانس مى‌روند و الکى خوشند! در این میان، آن‌ها که به زمان آینده، آن هم «آینده دور» بیندیشند بسیار کمند.
این خوددارى از بررسى حوادث آینده که گاهى شکل «فرار» به خود مى¬گیرد به خاطر چیست؟
آیا به خاطر آن است که آینده از دسترس حس ما بیرون است و مردم بیشتر «فرزندان حس‌اند» و تنها به این مادر، انس و علاقه دارند؟
یا این‌که پرده‌هاى ابهامى که روى آینده را پوشانیده، قیافه آن را مخوف ساخته. لذا از نزدیک شدن به آن وحشت مى‌کنند؟
و یا این‌که «آینده» خواه ناخواه با نام پیرى، فرسودگى، و بالاخره مرگ و نابودى آمیخته است و این‌ها همان چیزهائى هستند که آدمى با تمام وجودش از آن‌ها مى‌گریزد.
به هر حال، على‌رغم تمام این دورکشی‌ها و وحشت‌ها، سر و کار ما با آینده‌هاست، و این آینده است که سرنوشت ما در آن نهفته شده، «گذشته‌ها» گذشته‌اند، «حال» هم تا چشم به هم بزنیم، به دریاى گذشته فرو مى‌ریزد، پس ما مى‌مانیم و آینده‌ها، آینده‌اى طولانى و اسرارآمیز که ناخوانده به سراغ ما مى‌آید، پس چرا آن را در نیابیم و به آن نیندیشیم؟
با تمام اختلافاتى که در میان مردم جهان هست، و با همه اختلاف مسیرها و روش‌هایى که دارند، از هر کجا و هر نقطه شروع کنند، بالاخره در یک جا به هم مى‌رسند و آن نقطه مرگ و پایان این زندگى است.
نقطه آغاز زندگى فقر باشد یا ثروت، در محیط جهل باشد یا دانش، با خوشبختى توأم باشد یا بدبختى، به هنگام مرگ ناگهان به طرز عجیبى همه در یک سطح قرار مى‌گیرند و مساوات کامل - که هیچ¬کس نتوانسته آن را پیاده کند - برقرار مى‌شود.
به همین دلیل، در مقدار عمر و طول زندگى مى‌توان بحث کرد، ولى در مرگ جاى بحث نیست، حتى اگر آب حیات را از ظلمات بیرون آوریم و لاجرعه سر بکشیم، زندگى ابدى ممکن نیست. زیرا طول عمر به مفهوم ابدیت نمى‌باشد.
روى همین جهات است که مردم جهان با تمام تفاوت‌هائى که در طرز تفکر دارند، در ایمان به مرگ اتفاق نظر دارند. و شاید انتخاب نام «یقین» در دو آیه از آیات قرآن براى «مرگ» اشاره به همین حقیقت است؛ یکى از این دو آیه مى‌گوید «پروردگار خود را تا لحظه یقین (مرگ) بندگى کن».
و آیه دیگر از قول بدکاران مى‌گوید: «ما تا لحظه یقین (مرگ) روز جزا را تکذیب مى‌کردیم».
یعنى؛ هم نیکوکاران و هم بدکاران در این لحظه قطعى و یقینى به هم مى‌رسند.
بدترین راه مبارزه با واقعیت‌هاى تلخ، فرار از درک آن‌ها و یا به دست فراموشى سپردن آن‌هاست.
کم عقلى از این بالاتر نمى‌شود که چیزى را که هرگز ما را فراموش نمى‌کند فراموش کنیم، و یا انتظار تجدید نظر از مطلبى که حتمى و غیر قابل اجتناب است داشته باشیم.
چرا به مسأله مرگ، و حوادث بعد از آن و سرنوشت روح پس از وداع با این زندگى و صدها مسأله مهم مربوط به آن نیندیشیم؟ در حالى‌که مسلم‌ترین و قطعى‌ترین حادثه‌اى که در زندگى آینده ما رخ مى‌دهد، همین مسأله است.
با پیشرفت فزاینده صنعت مشکلات فراوانی از سر راه زندگی مادی بشر برداشته شده است؛ در پناه این رشد تکنیکی، انسان به کره ماه سفر می‌کند و مصنوعات خویش را جایگزین قلب، کلیه و دیگر اعضای طبیعی می‌سازد و...لکن به موازات شکوفایی دانش مادی، از دست‌یابی به آرامش روانی؛ این خواسته فطری و جاودانه بازمانده است.
دلیل گسترش جرایم در کشورهای پیشرفته در عصر مدرن معلول علل و عوامل متعددی است که مهم‌ترین آن‌ها فقد ایمان به خدا و عدم احساس مسئولیت در پیشگاه الهی است.
اعتقاد به عالم آخرت، به زندگی دنیا معنی و مفهوم می‌بخشد، حس مسئولیت را در ضمیر افراد بیدار می‌کند، آنان را به راه وظیفه شناسی و درستکاری سوق می‌دهد و به نسبت اعتقادی که در باطن به ثواب و عقاب الهی دارند؛ از گناه و ناپاکی اجتناب می‌نمایند.
یاد معاد عامل مؤثر بر خودسازی و مراقبت بر اعمال است. معاد به زندگی معنا می‌بخشد و آدمی را از پوچی و بی‌هدفی، نجات می‌بخشد و انسان معتقدِ به معاد، همه‌ی سختی‌ها و مشکلات را به آسانی تحمل می‌کند.
مشخصات محصول:
Let's block ads! (Why?)

بندگی یا بردگی | فراتر از یک سایت


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog