یادته؟؟؟ در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

یادته بیت آخرش رو بهت گفتم؟؟؟ امروز واقعا کم آورده بودم میخواستم بریزم بیرون نکشیدم
چند نفر هی بهم گفتن چته تو؟؟؟ چرا انقد متلاشی آخه؟؟؟ نمیدونم
امروز از اون روزا بود
دلم پره ازت
شاید دلت پره ازم
چ شاید لذت بخشی
خیلی بده که حافظ رو میدونی همیشه دری وری میگه
ولی باز وقتی کم میاری میری طرفش
بازم دری وری میگه ها
ولی به عنوان مسکن جوابه
یادته بیت آخرش رو واست فرستادم این ابیات دو جور خونده میشن اکثرشون
شاید این بتونه برسونه حرفی که نمیتونم بزنم رو
مسلما کامل نمیگه
ولی خب قطره ای از دریا رو کاور میکنه
محدودیت است دیگر... :
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست
"غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
































در سراپای وجودت هنری نیست که نیست"

یادته؟؟؟ در سراپای وجودت هنری نیست که نیست


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog