خلاصه هرروز زورکی یه ضد آفتاب و ی رژ لب میزدم و میرفتم تا امتحانم رو میدادن سریع برمیگشتم خونه.تا اینکه سه تا امتحان مونده به آخر یه دفعه یی تصمیم گرفتم به خودم برسم و برای اولین بار در تاریخ عمرم موهامو فرق وسط زدم و مثل روزهای قبل امتحانات خط چشم کشیده و بزک دوزک کرده، زدم به جاده! اون روز حالم خیلی بهتر بود. اینکه همینجوری هر چی دم دست بود نپوشیده بودم و مرتب و شیک و زیبا بودم خیلی حالمو خوب کرده بود.
البته نه اینکه خدایی نکرده من بی آرایش قشنگ نباشم یا اینکه شلخته طور بیام بیرونا؛حاشا و کلا، اصلا. ولی اون حس شیک بودنه حالمو خوب کرد.so اینکه انسان با همین ریزه کاریها زنده س.نظر به این عبارات برنامه ی جدید روزانه م دراز نشست زدن و کمی رژیم و گذاشتن ماسک و اسکراب همچون سابق میباشد.
و آیم هپی کلا : )