فصل پنجم/ بخش دوم
رییس مافیای پیپال
تا آنجایی که به ماسک مربوط میشد، او خیلی شخصیت عیاش و خوشگذرانی نداشت. درواقع او بیشتر پولی که از Zip2 به دست آورده بود به X.com سرازیر کرد. این تصمیم دلایل منطقی و درستی داشت. سرمایهگذارها اگر درآمدهای بالا از یک سرمایهگذاری را ظرف چند ماه در یک سرمایهگذاری جدید خرج میکردند مشمول قوانین مالیاتی نمیشدند. اما حتی با وجود استانداردهای بالای ریسکپذیری در درهی سیلکون، باز هم سرمایهگذاری ثروت تازه به دست آمده در موضوعی با ریسک بالای یک بانک آنلاین، خیلی هولناک بود. رویهم رفته، ماسک ۱۲ میلیون دلار در X.com سرمایهگذاری کرد و بعد از کم شدن مالیات فقط ۴ میلیون دلار برای خودش ماند. Ed Ho، یکی از مدیران اجرایی سابق در Zip2 که حاضر شد شریکموسس X.com بشود، در این باره گفت: “این یکی از دلایلیست که ماسک را از آدمهای معمولی جدا میکند. اشتیاقاش برای ریسک کردن. وقتی تو وارد معاملهای مثل آن میشوی یا به نتایج عالی میرسی یا سر از یک ایستگاه اتوبوس در ناکجا آباد در میآوری.”
در حقیقت تصمیم ماسک برای سرمایهگذاری آن همه پول در X.com خیلی بیشتر از غیرعادی بنظر میآمد. نکتهی مهم، موفق شدن در تجارت آنلاین در سال ۱۹۹۹ این بود که یکبار تواناییهایات را ثابت کنی و میلیونها دلار سرمایهات را به جیب بزنی و بعد از همین موضوع استفاده کنی تا دیگران را راضی کنی پولشان را روی قمار بعدی شما سرمایهگذاری کنند. ماسک قطعا تصمیم داشت تا روی سرمایهگذاری دیگران هم حساب کند؛ اما او خودش هم سرمایهی زیادی وارد کار کرده بود. پس در حالیکه ماسک، مثل اغلب خودشیفتههای احمق تجارت آنلاین میتوانست پشت هم در حال مصاحبههای تلویزیونی باشد، رفتارش بیشتر شبیه آدمهای روزهای سابق درهی سیلیکون بود؛ زمانی که موسسهای شرکتهایی مثل اینتل دوست داشتند تا روی خودشان شرط سنگین ببندند.
در حالیکه Zip2 یک ایدهی تروتمیز و کاربردی بود، X.com نوید یک انقلاب عظیم را میداد. برای اولین بار ماسک به امید پایان دادن به تمام باجهها، با صنعتی بسیار پولدار و با ثبات مقابله میکرد. همچنین ماسک شروع کرد به تغییر و اصلاح روند ورودش به کسبوکارهای خیلی پیچیده و اجازه نداد این موضوع که او از زیر و بم این صنعت اطلاعات خیلی کمی دارد، حتی ذرهای مزاحم کارش بشود. او میدانست که بانکدارها امور مالی را کاملا اشتباه انجام میدهند و او میتواند بهتر از هرکس دیگری کارش را پیش ببرد. عزتنفس و اعتماد به نفس ماسک او را به جایی رسانده بود که الهامبخش عدهای شده بود و بقیه هم اورا فردی بسیار محتاط و وسواسی و از طرفی بیپروا میدیدند. خلق X.com در نهایت در بارهی خلاقیت، رهبری قاطعانهاش، سبک ستیزهجو و سرسختاش و نقاط ضعفاش به عنوان یک رهبر نکات زیادی را لو میدهد. ماسک بار دیگر طعم کنار گذاشته شدن در شرکت خودش را میچشد و از نرسیدن به یک چشمانداز والا رنج میکشد.
ماسک برای شروع X.com یک تیم به اصطلاح پرستاره جمع کرد. Ho که قبلا در SGI و Zip2 به عنوان یک مهندس و متخصص کار کرده بود و همکاراناش او را بهخاطر مهارتاش در کد نویسی و مهارتهای مدیریت گروهی تحسین میکردند. همچنین دو کانادایی ( Harris Fricker و Christopher Payne ) که در امور مالی با تجربه بودند هم به آنها ملحق شدند. ماسک زمانی که در بانک Nova Scotia کارآموز بود با فریکر آشنا شد و هردو حسابی با هم صمیمی شدند. فریکر که بورسیهی Rhodes شده بود، مکانیزم دانش سیستم بانکداری جهان را که X.com به آن نیاز داشت با خودش آورده بود. پین در انجمن امور مالی کاناداییها با فریکر دوست شده بود. هر چهار مرد شریکموسس شرکت به حساب میآمدند و ماسک به لطف سرمایهگذاری کلاناش در شرکت بزرگترین سهامدار هم محسوب میشد. X.com مثل بسیاری شرکتهای دیگر در درهی سیلیکون در خانهای که شریکموسسها طوفانهای فکری را در آن شروع کردند، خلق شد و بعد ها به دفتر رسمیتر در شمارهی ۳۹۴ خیابان University در پالوآلتو منتقل شد.
بانک رفتن و صحبت با متصدی باجه امروزه که اینترنت در دسترس همه هست، کمی غیرعادی به نظر میآید. در آن زمان حرفها و تئوریها بنظر عالی میآمدند و هر چهار نفر بسیار مشتاق و با انگیزه بودند. اما تنها چیزی که مانع کار آنها میشد، واقعیت بود. ماسک از بانکداری خیلی کم سردرمیآورد و برای درک بهتر مسایل کارش، به خریدن و خواندن کتاب متوسل شد. شریکموسسها هرچه بیشتر به دست به کار شدن فکر میکردند، بیشتر متوجه میشدند که قوانین و اصول کاری مانع راهاندازی بانکداری آنلاین است. Ho در این بازه گفت: “با اینکه چهار پنج ماه از تاسیس شرکت گذشته بود، هیچ کاری انجام نشد.”
از همان اوایل کار، مشکلات شخصی هم پیش آمد. ماسک که تبدیل به یک سوپراستار تازه کشف شده در درهی سیلیکون شده بود، مدام توسط رسانهها دوره میشد. این مساله به مذاق فریکر، که از کانادا به آنجا نقل مکان کرده بود و X.com را مثل فرصت خوبی برای خودش میدید تا به عنوان یک نابغه بانکدار تغییری در دنیا ایجاد کند، خوشایند نبود. طبق گفتهی چند نفر، فریکر میخواست X.com را اداره کند و این کار را به شیوهی سنتی و مرسوم انجام بدهد. از نظر او اظهارات هیجانی و خیالی ماسک دربارهی اصلاح تمام صنعت بانکداری به مطبوعات احمقانه بود؛ چرا که شرکتشان در تلاش بود تا تقریبا همه چیز را خودش بسازد. فریکر گفت: “ما به مطبوعات قول ماه و خورشید و ستارهها را میدادیم.” ایلان میگفت این فضای یک تجارت نرمال و معمول نیست و تو باید چهارچوب فکری کسبوکارهای مرسوم را کنار بگذاری. او گفت: “یک کارخانهی گاز شادیآور روی آن تپه هست که آن گازها را به دره پمپ میکند.” فریکر تنها کسی نبود که ماسک را به اغراق دربارهی کسبوکارشان و رل بازی کردن برای مردم متهم میکرد. با اینحال تا پایان کار مشخص نمیشود که این نقطهی ضعف است یا یکی از استعدادهای بزرگ ماسک.
تنش بین ماسک و فریکر خیلی زود و بد تمام شد. فقط پنج ماه بعد از شروع به کار X.com فریکر کودتا راه انداخت. ماسک گفت: “او گفت یا به عنوان مدیرعامل کنترل شرکت را در دست میگیرد یا بقیه را از آنجا میبرد تا شرکت خودش را تاسیس کند. من هم گفتم « اصلا از باجگیری خوشم نمیآید، بنظرم بهتر است بروی و کار خودت را انجام بدهی. » و او هم رفت.” ماسک سعی کرد Ho و بعضی از مهندسان کلیدی را قانع کند که بمانند؛ اما آنها طرف فریکر را گرفتند و از شرکت رفتند. ماسک ماند و یک شرکت خالی و چند کارمند وفادار. Julie Ankenbrandt یکی از کارمندان سابق X.com که آنجا را ترک نکرد گفت: “بعد از تمام این اتفاقها، یادم هست که کنار ماسک در دفترش نشسته بودم. میلیونها قانون و مصوبه وجود داشت که میتوانست از شکلگیری X.com جلوگیری کند؛ اما برای ماسک مهم نبود. او فقط به من نگاه کرد و گفت « بنظرم باید کارمندهای بیشتری استخدام کنیم. »”
ماسک مجبور شده بود برای X.com پول جمع کند و به دیدن سرمایهگذارها برود و اعتراف کند که پول زیادی در بساط ندارد. با این حال Mike Moritz یک سرمایهگذار معروف از شرکت Sequoia Capital از شرکت حمایت کرد. ماسک دوباره در درهی سیلیکون به میدان برگشت و ترتیبی داد تا برای جذب نیروی متخصص با آنها ملاقات کند و دربارهی آینده بانکداری اینترنتی به آنها بگوید. یک متخصص کامپیوتر جوان با نام Scott Anderson درست چند روز بعد از مهاجرتاش و در اول آگوست ۱۹۹۹ جذب چشمانداز شرکت شد و شروع به همکاری کرد. اندرسون گفت: “وقتی به گذشته فکر میکنی، متوجه میشوی که آن یک دیوانگی تمام عیار بود. ما به اندازهی هزینه ساخت وبسایت برای یک فیلم هالیوودی پول داشتیم و به زحمت سرمایه گذارها را راضی کردیم.”
هفته به هفته، مهندسهای بیشتری از راه میرسیدند و رویا به واقعیت نزدیکتر میشد. شرکت مجوز بانکداری و صندوقهای سرمایهگذاری را گرفت و با بانک Barclays شریک شد. در ماه نوامبر، تیم کوچک نرمافزار X.com یکی از اولین بانکهای آنلاین دنیا را با بیمهی FDIC برای حمایت از حسابهای بانکی و سه صندوق سرمایهگذاری برای انتخاب سرمایهگذاران، توسعه داد. ماسک از پول خودش ۱۰۰٫۰۰۰ دلار به مهندسین داد تا نرمافزارشان را امتحان کنند. شب قبل از عید پاک سال ۱۹۹۹، X.com به مردم معرفی شد. اندرسون گفت: “من تا ساعت ۲ صبح آنجا بودم و بعد به خانه برگشتم تا شام عیدپاک را بپزم. ایلان چند ساعت بعد به من زنگ زد و خواست که به دفتر برگردم تا بتواند چند متخصص دیگر را برای استراحت مرخص کند. ایلان چهلوهشت ساعت تمام در شرکت ماند تا مطمئن شود همه چیز خوب کار میکند.”
با راهنماییهای ماسک، X.com چند روش بانکداری رادیکال را امتحان کرد. مشتریها فقط برای ثبتنام اولیه در شرکت کارت هدیهی ۲۰ دلاری میگرفتند و برای هر مشتری که معرفی میکردند کارت ۱۰ دلاری نصیبشان میشد. ماسک مبلغ کمی را به عنوان جریمهی برداشت اضافی در نظر گرفته بود. طی تغییرات بسیار مدرن، X.com سیستم پرداخت شخص به شخص را ممکن کرد؛ یعنی شما میتوانستید فقط با وارد کردن ایمیل افراد داخل سایت برایشان پول بفرستید. ایدهی کلی این بود که از بانکهای کند و آهسته با آن کامپیوترهای بزرگ مرکزی که در روش کاریشان فرستادن پول برای کسی چند روز طول میکشید، دور بشوند و بانک پرسرعتی خلق کنند که فقط با چند کلیک روی ماوس یا یک ایمیل پول را جابجا کند. این یک حرکت انقلابی بود و درچند ماه اول کار بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ نفر از آن استقبال و در X.com ثبت نام کردند.
خیلی زود، X.com یک رقیب جدی پیدا کرد. دو جوان زرنگ به نامهای Max Levchin و Peter Thiel در استارتآپ خودشان به نام Confinity شروع به ساختن سیستم پرداخت خودشان کردند. آن دو در واقع دفتر کار کوچکشان را از X.com اجاره کرده بودند و در تلاش بودند تا کسانی که دستگاه جیبی Palm Pilot داشتند بتوانند از طریق پورت اینفرارد این دستگاهها پول مبادله کنند. بین X.com و Confinity در University Avenue جدال غیرقابل کنترلی بر سر انقلاب اینترنتی امور مالی در گرفت. Ankenbrandt گفت: “دفتر محل تجمع جوانهایی بود که به سختی کار میکردند. آنجا به شدت بد بو شده بود؛ آن بو هنوز هم در خاطرم هست. بوی بد پیتزای مانده و بوی بدن و عرق.”
مجادله بین X.com و Confonity پایان غیرمنتظرهای داشت. بنیانگذاران Confinity به دفتری پایین خیابان نقل مکان کردند و مثل X.com، تمام تمرکزشان را روی پرداختهای اینترنتی و ایمیلی گذاشتند و برای این سرویس اسم PayPal را انتخاب کردند. هردو شرکت وارد رقابت بر سر تطابق با ویژگیهای دیگری و جذب حداکثری کاربر شدند و میدانستند هرکدام زودتر بزرگ شود، برنده است. دهها میلیون دلار در تبلیغات خرج میشد؛ در عین حال میلیونها دلار بیشتر خرج مقابله با هکرها میشد که این سرویسها را فرصتی جدید برای کلاهبرداری میدیدند و قصد نفوذ به آنها را داشتند. Jeremy Stoppelman یکی از مهندسهای X.com که بعدها مدیرعامل Yelp شد گفت: “این مثل نسخهی اینترنتی شهربازی بود و فقط به سرعت پول خرج میکردی.”
ادامه دارد…
مطالب مرتبط:
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش دوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل چهارم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل چهارم/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش اول)
مطلب زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش دوم) برای نخستین بار در دیجیکالا مگ منتشر شده است.