من چه کردم که شعف انگیزم دردل تو؟ من چه کردم امروز؟



صبح اسد ۱ نوشته بود امروز روز دختره و فکر کردم کاش زودتر متوجه می‌شدم که یه چیزی دست و پا کنم براش. دخترا همیشه از هدیه خوششون میاد. (واقعا خوششون میاد؟ یا اداشو در می‌آرن؟ چون مورد داشتم که هدیه می‌گرفت و ذوق نمی‌کرد!) اسد هم همین رو تایید کرده بود با این شعرش: «دختران قانع به یک روز معیّن نیستند/ سال و ماه و هفته را از ما به غارت برده اند!» روز دختر هم بهانه است برای یه هدیه دیگه. اما ببین! (این «ببین» که اول جمله‌هام می‌گم هم اخیرا افتاده دمم. نمی‌دونم از کجا و چرا؟) همین که میای نمودار رو به بالا ببری، یه چیزی لگد می‌زنه، پرتت می‌کنه به سمت پایین. فکر می‌کنی توی قله‌ی مهربانی ایستادی و بهترین سورپرایزکننده‌ی حریم خاندانی و یه دفعه خودش (نه هم کسی دیگه، خودِ خودش) میاد تو اتاق و می‌بینی نت قطع شده. می‌گم «چرا مودم رو خاموش کردی؟» به جای این‌که بگه «خب چون سرطان‌زا است.» یا «برق مصرف می‌شد و اسرافه»، می‌گه: «تو عصبانی‌ای داری سر من خالی می‌کنی.» من عصبی‌ام؟ من سر صبحی چرا باید عصبی باشم؟ بزنم تو دهنت دختره‌ی خر؟ همین یه دیقه پیش من می‌خواستم برم هدیه‌ای چیزی کوفتی بگیرم برای تو که دلت خوش‌حال شه؛ بعد به من می‌گی عصبی‌ام؟ -فکر می‌کنم! عصبی نبودم اما حالا واقعا عصبی‌ام.- این قاعده در مورد من همیشه جواب می‌ده. با سوال «عصبی‌ای؟» عصبی می‌شم. با جمله‌ی «امروز پریودیا» پریود می‌شم و با جمله‌ی «الکی خوشحالی» غم از دلم می‌زنه بیرون. چرا؟ افسار من کو؟

به مجید هم گفتم. (مجید تازه شرکت زده اگه اسپلیت خواستین یه ندا بدین فی‌الفور جور می‌کنیم.) همه اسم اون نقطه‌ی قله رو می‌گن «موفقیت» من اما می‌گم «نقطه‌ی پیش از شکست». درست همون‌جایی که وایمیسی و پرچم می‌کوبی تو زمین رو هوار می‌زنی: «آی دنیا من رسیدم. من تونستم» همون‌جا دقیقا جاییه که داری شکست می‌خوری. خوشیت دوام نداره و ربع ساعت دیگه کپسول اکسیژنت ترازش میاد پایین و باید عین بدبخت‌ها بیای پایین. این چیه جز شکست؟ از نظر من نمودار که نزولی شه یعنی شکست. اینه که هیچ‌وقت نباید به قله رسید. حالا تو قله رو هرچی می‌خوای فرض کن. پولدار شدن، مشهور شدن، مهربون شدن یا … اینه که هیچ‌کدوم از پولدارهایی که می‌شناسیم پولدارترین نیستن. یا مشهورا، مشهورترین. یا من، مهربون‌ترین. اینه که می‌گم قله نداشته باش رفیق! باشه؟ (وقتی می‌گم «باشه؟» لطفا پلیز خواهشا بگو «باشه. چشم» نگو «باشه… ولی…» که باز اعصاب منو گوه‌مرغی می‌کنی. اه)

 

پی‌نوشت: 

۱. دکتر اسدالله نوروزی، شاعر خوش‌ذوق دهکویه‌ای
برچسب» روز دختر , قله , موفقیت

Source Article from http://noubahar.blogfa.com/post-166.aspx من چه کردم که شعف انگیزم دردل تو؟ من چه کردم امروز؟
نوبهار
نوشته‌های راه و بیراه محمدامین نوبهار

نوشته من چه کردم که شعف انگیزم دردل تو؟ من چه کردم امروز؟ اولین بار در سایت خبری شهرستان خنج پدیدار شد.

من چه کردم که شعف انگیزم دردل تو؟ من چه کردم امروز؟


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog