فال عید

دیشب بعد از آخرین نماز مغرب و عشا رمضون رفتم لمیز یه چایی سیاه لارج گرفتم
پای نماز یه پسری اومد وسط قضیه فال میفروخت
یکیش رو واسه تو برداشتم یکیشو واسه خودم
مال تو اینه: رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
بلطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه های عجب زیر دام و دانه توست
دلت بوصل گل ای بلبل چمن خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما بلب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه بمهر و تو و نشانه توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
رود مجلست اکنون فلک برقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

این مال خودم:
بملازمان سلطان که رساند این دعا را
که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم
مگز آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد بخون ما اشارت
ز فریب او بیاندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامتست جانا که به عاشقان نمودی 
دل و جان فدای رویت بنما عذار مارا
بخدا که جرعه ای ده تو بحافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را


می بینی وضعیت رو
نه تورو خدا میبینی وضعیت رو
حتی حافظ هم میدونه من تو رو "جانا" صدا میکنم
عیدت مبارک دختره...
مرسی که لست سین ریسنتلی نیستی دیگه
نمیدونم باید الان خوشحال باشم یا گریه کنم واقعا
ولی خب مرسی که برش داشتی...

فال عید


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog