فصل ششم/ بخش دوم
موشهای فضایی
مجموعهی نوابغی که در سال ۲۰۰۱ در این جلسات شرکت میکردند، بسیار بینظیر بودند. دانشمندانی از Nasa’s Jet Propulsion Laboratory یا JPL حضور داشتند. جیمز کامرون هم بههمراه چند سلبریتی خودی نشان میداد. همچنین Michael Griffin که سابقهی آکادمیک درخشانی دارد هم حضور داشت. او مدرک مهندسی هوا-فضا، مهندسی الکترونیک، مهندسی عمران و فیزیک کاربردی داشت. گریفین برای یکی از شرکتهای سرمایه گذاری CIA به نام In-Q-Tell در ناسا و در JPL کار میکرد و در روند استعفا از شرکت Orbital Science Corporation سازندهی ماهوارهها و سفینههای فضایی بود. او در آنجا مدیر ارشد بخش فنی و مدیر کل گروه سیستمهای فضایی بود. میتوان اینطور گفت که در کرهی خاکی هیچکس بهتر از گریفین واقعیات را دربارهی فرستادن چیزی به فضا نمیدانست و او بهعنوان رییس کل اندیشمندان فضا برای ماسک کار میکرد. (چهار سال بعد، در سال ۲۰۰۵ گریفین به عنوان مدیرکل ناسا انتخاب شد.)
متخصصان از اینکه یک پولدار دیگر پیدا شده که میخواهد برای انجام کاری جدید و جالب در صنعت فضا نوردی، پول خرج کند، هیجانزده بودند. آنها شادمانه در بارهی نکات مثبت و امکانپذیری فرستادن جانورانی مثل موش به فضا و تولید مثل کردنشان بحث میکردند. همینطور که این صحبتها پیش میرفت، توافقی هم پیرامون پیگیری کردن پروژهای به نام «آ بادانی در مریخ » شکل گرفت. طبق این نقشه، ماسک یک راکت میخرید و از آن برای پرتاب چیزی که قرار بود گلخانهی رباتیک باشد، به مریخ استفاده میکرد. گروهی از محققین کارشان را روی اتاقکی که برای رشد گیاهان در فضا مناسب باشد، شروع کرده بودند. ایدهی آنها این بود که اصلاحاتی در ساختارشان انجام بدهند، تا اتاقک به آرامی باز شود و کمی در پوشش یا خاک مریخ فرو برود. بعد از آن، برای پرورش گیاه استفاده کند، که در ادامه به تولید اولین اکسیژن در مریخ منجر میشود. طبق تمایلات ماسک، این برنامه هم خیالی و هم امکانپذیر بود.
ماسک میخواست که این بنا یک پنجره و راهی برای فرستادن ویدویوی گزارش اوضاع به زمین داشته باشد تا مردم بتوانند رشد گیاهان را تماشا کنند. همچنین این گروه پیشنهاد داد تا ملزومات لازم برای دانشجویان سراسر کشور که میخواهند همزمان با آنها گیاه خودشان را بکارند، فرستاده بشود، تا متوجه شوند، مثلا در مدت زمان یکسال قد گیاهان مریخی ممکن است دو برابر همتایانشان در شرایط زمینی باشد. Dave Bearden که در صنعت هوا فضا یک کهنه کار بود گفت: “این ایده برای مدتی به شکلهای مختلفی مدام مطرح میشد. در آن صورت، بله، در مریخ حیات وجود دارد و ما آن را بوجود آورده بودیم. امید ما این بود که شاید کورسویی از نور برای هزاران کودک ایجاد کنیم که محیط آنجا بد و خشن نیست و بعد شاید آنها به این فکر بیفتند که، شاید بهتر باشد برویم آنجا.” اشتیاق ماسک، برای اعضای گروه و کسانیکه نسبت به وقوع دوبارهی هر اتفاق جدید در فضا بد بین بودند، الهامبخش شده بود. بردن گفت: “او مرد بسیار باهوش و قدرتمند و البته خودستاییست. روزی یکی به این موضوع اشاره کرد که ممکن است او را در مجلهی تایم به عنوان مرد سال انتخاب کنند؛ شما میتوانستید ببینید که گل از گلاش شکفت. او به این باور داشت که کسیست که میتواند دنیا را عوض کند.”
مهمترین موضوعی که برای متخصصان فضا مشکل ایجاد میکرد، بودجهی ماسک بود. براساس جلسات قبلی، بنظر میآمد که ماسک تصمیم دارد چیزی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون دلار برای این پروژه خرج کند و همه میدانستند که فقط هزینهی پرتاب موشک به تنهایی تمام این پول را، بلکه کمی بیشتر، خواهد بلعید. بردن گفت: “از نظر من شما دویست میلیون دلار لازم داشتید تا بتوانید این کار را انجام بدهید. اما دیگران از اینکه واقعیات را خیلی زود به زبان بیاورند خودداری میکردند و کل این ایده را خراب کردند.” بعد مسالهی بسیار مهم مهندسی بود که باید به آن توجه میشد. بردن گفت: “داشتن پنجرهای بزرگ روی این سازه، مشکل حرارتی مهمی بود. در آنصورت شما نمیتوانستید این محفظه را به اندازهی کافی گرم نگه دارید تا چیزی در آن پرورش دهید.” کندن خاک مریخ درون محفظه نه تنها به لحاظ فیزیکی بنظر سخت میآمد، بلکه از همان ابتدا هم ایدهی خوبی نبود؛ چرا که سطح مریخ ممکن بود سمی باشد. برای مدتی دانشمندان دربارهی پرورش گیاهان در ژلهای غنی از مواد مغذی بجای خاک بحث کردند، اما اینکار شبیه تقلب بود و انگار هدف تمام این تلاشها را نادیده میگرفت. حتی خوشبینانهترین لحظات هم در مواقع اینچنین گنگ، از بین میروند. یکی از دانشمندان بذر نوعی خردل را که بسیار انعطافپذیر بود پیدا کرد و در نتیجه آنها ممکن بود در خاک مریخی غنی شده دوام بیاورند. بردن گفت: “اگر این گیاه دوام نمیآورد ما حسابی ورشکست میشدیم. شما میماندی و یک باغچهی مرده در مریخ که منجر به نتیجهای برعکس برای آن تاثیر مد نظر ما میشد.” وقتی بردن و دیگر شیفتگان فضا خبر برنامهی کشت و زرع ماسک در مریخ را شنیدند، ناامید شدند. زایرین گفت: “ اصلا عاقلانه به نظر نمیرسید. این یک کار کاملا نمادین بود و به محض اینکه آنها در آن اتاقک را باز میکردند، میلیونها میکروب از آن خارج میشد و تمام پروتوکلهای آلودگی ناسا زیرپا گذاشته میشد.”
اما ماسک هیچوقت پا پس نکشید. او برخی از کسانی که داوطلبانه کمک فکری میدادند را به عنوان مشاورهای شرکت استخدام کرد و از آنها برای پروژهی طراحی دستگاههای کشت و کار استفاده کرد. همچنین او ترتیب سفری به روسیه را داد تا بفهمد پرتاب یک موشک دقیقا چقدر هزینهبردار است. ماسک قصد داشت تا از روسها راکت بالستیک قاره پیمای دستدوم ( ICBM ) بخرد و از آن به عنوان وسیلهای برای پرتاب موشک خودشان استفاده کند. ماسک با Jim Cantrell تماس گرفت؛ یک دوست عجیب و غریب که کارهای محرمانه یا غیرمحرمانه برای دولت ایالات متحده یا دیگر دولتها انجام داده بود. در کنار تمام دلایل معروف شدناش، وقتی یک معاملهی ماهوارهای طبق برنامه پیش نرفت، کانترل به جاسوسی محکوم شد و در سال ۱۹۹۶ توسط روسها به حبس خانگی درآمد. کانترل گفت: “بعد از چند هفته، Al Gore به چند نفر تلفن کرد تا بالاخره معامله را جوش داد. بعد از آن دیگر هیچوقت نخواستم تا دوباره با روسها وارد مذاکره بشوم.” اما ماسک پیشنهادهای دیگری داشت.
در یک بعد از ظهر گرم ماه جولای کانترل در حال رانندگی با ماشین کروکی در Utah بود که تلفناش زنگ خورد. یک نفر با لهجهی بامزه گفت: “من واقعا باید با شما صحبت کنم. من یک میلیاردرم. تصمیم دارم یک برنامهی فضایی را شروع کنم.” کانترل نمیتوانست صدای ماسک را بشنود (او فکر کرد که اسماش ایان ماسک است) و گفت بعدا که به خانه رسید، دوباره تماس بگیرد. این دو نفر در ابتدای کار به یکدیگر اعتماد کامل نداشتند. ماسک شمارهی موبایلاش را به کانترل نداد و با دستگاه فکساش به او زنگ زده بود. بنظر کانترل ماسک، هم خیلی مشتاق و هم کنجکاو بود. کانترل گفت: “او از من پرسید که آیا این حوالی فرودگاهی هست؟ و آیا میتوانم برای روز بعد یک جلسه با او داشته باشم؟ احساس خطرم کمکم داشت از بین میرفت.” از ترس اینکه یکی از دشمنهایاش برایش دسیسه چینی کنند، کانترل به ماسک گفته بود که او را در فرودگاه South Lake City ببیند؛ او آنجا یک اتاق کنفرانس نزدیک سالن استراحت دلتا اجاره کرده بود. کانترل گفت: “عمدا خواستم که او من را بعد از ورودی امنیتی فرودگاه ببیند تا نتواند با خودش اسلحه بیاورد.” وقتی که جلسه بالاخره تشکیل شد، ماسک و کانترل خیلی زود باهم جور شدند. ماسک آن سخنرانی «نسل بشر نیاز دارد که تبدیل به موجودی چندسیارهای برای زندگی بشود» را انجام داد و کانترل گفت اگر ماسک واقعا مصمم است، او (دوباره) حاضر است به روسیه برود و به او کمک کند تا یک راکت بخرد.
اواخر اکتبر ۲۰۰۱، ماکس، کانترل و Adeo Ressi ، دوست دوران کالج ماسک، یک سفر کاری به مسکو داشتند. رسی برای مراقبت از ماسک همراهشان بود و سعی میکرد بفهمد آیا بهترین دوستاش عقلاش را از دست داده یا نه. ویدیوهایی دربارهی پرتاب موشکها به او نشان دادند. دخالتهایی از طرف دوستان ماسک که سعی میکردند او را قانع کنند که کارش فقط اتلاف پول است هم صورت گرفت. در حالیکه این تلاشها به نتیجه نرسیدند، آدئو به روسیه رفت تا به بهترین نحو هوای ماسک را داشته باشد. کانترل گفت: “آدئو یواشکی به من میگفت: « کاری که ماسک داره انجام میده دیوانگیه. حرکت بشردوستانه؟ واقعا که! » او واقعا نگران بود اما حسابی تحت تاثیر سفر قرار گرفته بود.” خب چرا که نه؟ آنها درست زمان زندگی سرخوشانهی بعد از دوران شوروی سابق به آنجا رفتند؛ وقتی که ظاهرا پولدارها میتوانستند موشکهای فضایی از بازار آزاد بخرند.
تیم ماسک بزرگتر شده بود و Mike Griffin هم به آنها پیوسته بود و در یک دورهی چهار ماهه سه بار با روسها ملاقات کردند. (بسیاری از نوشتهها دربارهی این دوره اشاره میکنند به اینکه ماسک سه بار به مسکو رفته است. طبق گفتههای کانترل، این تمام ماجرا نبوده. ماسک دو بار با روسها در موسکو ملاقات داشته، و یکبار در Pasadena واقع در کالیفرنیا. او همچنین در پاریس با شرکت Arianespace جلسهای برگزار کرده و با مسوولان شرکت Surry Satellite Technology Ltd در لندن هم ملاقات داشته که در جریان این دیدارها ماسک تصمیم به خرید داشته و قرار ملاقات برگزار کرده است.) این گروه چندین جلسه با شرکتهایی مثل NPO Lavochkin که تحقیقاتی برای آژانس فدرال روسیه انجام داده بود و یک شرکت تجاری پرتاب موشک، ترتیب داد. تمام این ملاقاتها، طبق آداب روسها پیش میرفتند. روسها، معمولا صبحانه را حذف میکردند و حوالی ساعت ۱۱ و برای یک ناهار زودهنگام در دفترشان ملاقاتها را ترتیب میدادند. بعد برای حدود یک ساعت به طور مختصر صحبت میکردند؛ در همان حال اعضای جلسه ساندویچ، سوسیس و نوشیدندیهای مختلف میخوردند. گاهی اوقات در این روند، گریفین معمولا صبرش تمام میشد. کانترل گفت: “ او به شدت از این حماقتها اذیت میشد. او مدام به اطرافاش نگاه میکرد و میخواست بداند کی میرویم سراغ اصل مطلب.” و جواب این بود: “نه به این زودی.” بعد از ناهار وقت قهوه و سیگار میشد. وقتی میزها را تمیز کردند، روسهایی که طرف معامله بودند از ماسک پرسیدند: “قصد شما از این خرید چیست؟” این شرایط ناخوشایند ماسک را آنقدرها اذیت نمیکرد، اگر روسها او را کمی بیشتر جدی میگرفتند. کانترل گفت: “آنها طوری به ما نگاه میکردند که انگار قابل اعتماد نیستیم. یکی از طراحان ارشدشان به من و ایلان تف کرد، چرا که فکر میکرد ما دروغگوییم.”
حساسترین جلسه در یک ساختمان قدیمی و باشکوه مربوط به دوران پیش از انقلاب در مسکو برگزار شد. لیوانهای نوشیدنی مدام پر و خالی میشدند: “برای فضا!” “برای امریکا!” در عین حال ماسک برای خرید سه موشک روی ۲۰ میلیون دلار حساب کرده بود تا بتواند برای فرستادنشان به فضا دوباره تجهیزشان کند. ماسک که تحت تاثیر فضای جلسه هیجانزده شده بود، خیلی صریح پرسید خرید یک موشک چقدر هزینه دارد. جواب این بود: ۸ میلیون دلار برای هرکدام. ماسک در جواب پیشنهاد ۸ میلیون برای دو عدد موشک را مطرح کرد. کانترل گفت: “آنها نشستند و به او نگاه کردند و چیزی شبیه «نه مرد جوان. نه» گفتند.” همچنین آنها فکر کردند شاید ماسک پولی نداشته باشد. در این مرحله، ماسک به این نتیجه رسید که روسها یا معامله را جدی نگرفتهاند یا میخواهند از یک میلیونر تجارت اینترنتی، تا آنجا که میشود پول تلکه کنند. ماسک با عصبانیت جلسه را ترک کرد.
ادامه دارد…
مطالب مرتبط:
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل اول/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل دوم/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش دوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل چهارم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل چهارم/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل سوم/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش اول)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش دوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش سوم)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم/ بخش سوم/ پایانی)
زندگینامه ایلان ماسک (فصل ششم/ بخش اول)
مطلب زندگینامه ایلان ماسک (فصل ششم/ بخش دوم) برای نخستین بار در دیجیکالا مگ منتشر شده است.