طنز تلخ روزگار ما

هرقدر هم که انقد کار داشته باشی که ندونی چجوری زمان میگذره
هرقدر هم که در راستای اهداف قشنگی که نمیدونی چرا داریشون و صرفا چون دوسشون داری قدم برداری و پیش بری
هرقدر هم که از شنیدن اثرات حرکت هایی که زدی لذت ببری
هرقدر هم که اطرافیانت آدم های خوب و لذت بخش و جوابی باشن
هرقدر هم که درگیر ایجاد  ارزش از زمان های مرده بشی
هرقدر هم که به اونچه که فک میکنی درسته نزدیک شی
آخرش میرسه به این تایمی که میبینی وقت نیست هیچ چیزی قشنگ نیست واقعا
یهو با یادش متلاشی میشی
از نبودنش شاکی میشی
از اینکه نمیتونی صداش رو بشنوی تجزیه میشی
از اینکه شاید هیچوقت دیگه نبینیش پوچ میشی
از اینکه حق اینو نداری که بخای حتی به عکسش نگاه کنی دوس داری کور بشی
و میشکنی
روزی چندبار فرو میریزی
روزی چندبار از نو پا میشی
تا میای با یه چیز مشغولیت ایجاد کنی واسه  خودت که یادت بره هنوز راه نیفتادی دوباره میریزه بیرون
چرخه ی ناجوانمردانه ایه
به قول استاد معظم
باید یاد بگیریم سیستم رو درونزا کنیم
اگه جاده ناهمواره و کاری از دستت واسه تسطیح داستان برنمیاد
خب روی کمک فنر ماشینت کار کن
ولی داستان اینه که
تو این ماشین رو دوس داری
با همین کمک فنر
با همین متریال
باید پذیرفت که تغییری حاصل نمیشه
وقتی دوس نداری فاحشه بشی 
وقتی نتونی حتی به فاحشگی فکر کنی
باید بپذیری که روزی چندبار بپاشی
تلاشی لذت بخشیه
با عمق وجودم دوسش دارم
من تو رو شناختم و دل بستم
میدونستم نباید میبستم
ولی خب هزینه دوست داشتن هارو باید داد
چ هزینه لذت بخشی
میتونم با تمام وجودم بگم که
دوستت دارم
هرچند که تو نداشته باشی...

طنز تلخ روزگار ما


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog