اجباری به نام دانشگاه
وقتی هدف در زندگی با دو گزینه اجبار و ترس همراه باشد به خودی خود راه را از آنچه که هست سختتر و شیرینی راه رسیدن به هدف را از فرد سلب میکند. یکی از اهدافی که در بیشتر مواقع صاحب خود را با ترس و نگرانی و گاهی اوقات با اجبار همراه میکند تحصیلات عالی و ورود به دانشگاه است. کسانی که برای خود هدف علمی را در درجات بسیار بالا ترسیم کردهاند و برای رسیدن به آن باید از سد رقابت میلیونی به نام کنکور عبور کرده و با موفقیت در آن و کسب رتبهای معقول رشته محبوب خود را انتخاب کنند. اما این دو گزینه: • ترس غرض از ترسی که گفته شد به استرس قبول شدن یا نشدن در کنکور مربوط میشود. این ترس حتی برای کسانی که برنامهریزی طولانی مدت داشته و از ابتدای دوره دبیرستان مطالعه دارند تا حدودی وجود دارد. همین ترس هم پس از مدتی باعث خلل در #سبک_زندگی جوان میشود. ترس مذکور دیگر اجازه نمیدهد فرد به راحتی از زندگی لذت ببرد و یا با خیال راحت به تفریح و مسائل دیگر بپردازد؛ چرا که دائم به این فکر میکند آیا در کنکور قبول میشود یا نه؟ آیا رتبه دلخواه را کسب میکند و به دانشگاه مورد علاقه و رشتهای که خواهان آن است دست پیدا میکند یا نه و این سوالهایی که او را برای حداقل یکی دو سال از زندگی معمول و آرام جدا میکند و بماند از خواب و خوراک و مهمانی و مسافرتهایی که تا جواب کنکور نیاید به کام او دلنشین نخواهد بود و حتی با این شرایط زندگی پدر و مادر و خانواده را هم درگیر میکند. • اجبار شرایط اجتماعی جامعه گاهی برای برخی از جوانان اجباری به نام دانشگاه را ایجاد میکند. این اجبار میگوید برای اینکه از شتاب جامعه، دوستان، فامیل و خلاصه اطرافیان عقب نمانید و انگ بیسواد نخورید باید تمام سختیها و مسیر طولانی دانشگاه را ولو با حذف دیگر شئونات زندگی خود تحمل کنید و دانشجو بشوید. در این گزینه هم هزینههای #کلاس_کنکور و... میگذریم. از طرفی بعضی دیگر از افراد هم دوست دارند حتما در زمینه برخی علوم کسب دانش کنند و در آن به مدارج و جایگاهی برسند. در نتیجه راهی جز رفتن به دانشگاه ندارند چون اگر در هر علومی برای خود علامه هم باشند سیستم حاکم بر جهان، مدرک تحصیلی را سندی بر عالم بودن یا نبودن فرد میگذارد. پس افرادی با چنین شرایط هم باید از روی اجبار به سمت دانشگاه بروند حتی اگر از کنکور و تست و مبانی آن فراری باشند. و این دو گزینه کافی است تا کسی که #دانشگاه و کنکور را از روی علاقه و اشتیاق دوست نداشته باشد ترس و اجبار را سر راه خود ببیند. اما در اینجا روی صحبتمان به شماست که قصد رفتن به دانشگاه را دارید. بد نیست قبل از اینکه برنامهریزی کنید و در شیپور درس خواندن بدمید روی این نکات کمی فکر کنید: • هدفتان را مشخص کنید چرا میخواهید به دانشگاه بروید؟ قصد بستن دهان اطرافیان را دارید؟ میخواهید دستتان از مدرک پر باشد و یا واقعا به درس و دانشگاه و محفلهای علمی علاقمندید؟ پاسخ هر کدام از این سوالات مسیر شما را تا حد بسیار زیادی تغییر میدهد. اگر پاسختان در مورد اطرافیان مثبت است باید بگوییم حتی اگر به درجه پروفسوری هم نائل آیید باز هم حرفی برای رد شما از طرف افراد بد خواه یا حسود وجود دارد پس از روش خوبی برای پاسخ به دیگران استفاده نکردهاید. اگر به دنبال مدرک هستید بدانید مدرک بدون تخصص هیچ فایدهای ندارد و در جایی که فکرش را نمیکنید دستتان در حنا گذاشته خواهد شد. اما اگر مایلید در دانشگاه حضور پیدا کنید تا علم و دانش خود را بالا ببرید و از وجود اساتید باسواد بهره ببرید و البته از مدارک آن هم استفاده کنید حرف دیگری است که به آن خواهیم پرداخت. اگر گزینه آخر انتخاب شماست به یاد داشته باشید در این مرحله: • بهترین باشید با این هدف به دانشگاه بروید که به آنچه یاد میگیرید اکتفا نکنید. مطالعات جانبی، تحقیق و پژوهش و جستجو برای آگاهی بیشتر از رشته خود و به روز کردن آن را به طور جدی پیگیری کنید. شما برای ورود به چنین مکانی زحمت زیادی کشیدهاید و حیف است آن را در ابتدای کار رها کنید. وقتی تلاش کنید بهترین باشید دوستیهای بهتری خواهید یافت و تعامل مناسبتر و حتی قابل احترامتری به دست میآورید. با کسب موفقیتهای کوچک در این مسیر انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر پیدا میکنید و این چرخه تحصیلی شما را تا پایان راه همراهی میکند. اما این نکته مهم را به خاطر بسپارید: هرگز رفتن به دانشگاه را بهترین، آخرین و تنها راه رسیدن به خوشبختی و هدف ندانید. دانشگاه را فقط یک راه از هزاران راه رسیدن به غایت زندگی خود قلمداد کنید. با این طرز فکر دیگر نه اجباری وجود دارد و نه ترسی به سراغ شما میآید. آن موقع است که با گاردی باز و خیالی آسوده و فارغ از استرس و نگرانی به سراغ کنکور میروید و قطعا هم موفق میشوید.
![](http://www.niloblog.com/images/backlink.gif)
![](http://www.niloblog.com/images/seo.png)