در حضور این شاگرد نمی‌توانستم تدریس کنم/زندگی سعید هنر اوست

سعید که قبلا فرمانده‌­ام بود، حالا دانشجوی من شده بود. به او گفتم:«تو که اینجا نشسته‌­ای من نمی­‌توانم درس بدهم؛ یعنی رویم نمی­‌شود درس بدهم.» گفت:«نه بابا! بی­‌خیال! کارت را بکن!»

در حضور این شاگرد نمی‌توانستم تدریس کنم/زندگی سعید هنر اوست


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog