فک کنم کم کم داره به انجام میرسه داستان اگر هینتی که دادی رو بخام جدی بگیرم که خیلی دوس دارم جدی بگیرم و واقعا بستم روش
اندک اندک جمع مستان و اینجور داستانا...
میدونی که خیلی وقته منتظرش هستم
بعضی وقتا با اینکه میدونم حقی واسه شاکی شدن از دستت ندارم
ولی خب شاکی میشم
بعضی چیزا خیلی راحت تر از اینه که بخای حتی بینشون انتخاب کنی
اینم از همین دسته
باور کن
میدونی که میدونم که رواله
لفت دادنش چیزی رو عوض نمیکنه
نه من رو تبدیل به اونی میکنه که میخای
نه چیزی از میلم کم میکنه
یه دیفالت گذاشتی واسه داستان که زمانی که نخامش میدی بهم
ولی خب بیا و این یکدفعه رو مرام بزار و کار رو دربیار
مث فال ورق میمونه داستان
کار به جایی میرسه که واسه ۱۰۰ کردن داستان کافی یه ورق
فقط یه ورق رو حذف کنی
کلا همه چیز حل میشه و ۱۰۰ درصد میشه داستان
وقتشه ورق رو حذف کنی
زشته اینو بگم ولی
تو را به معشوقت قسم
داشته باش این عزم رو
اسمش رو میشه گذاشت جسارت
آخه جسارت هم که تعریف نمیشه برات
چی بگم که باور کنی میخامش
چی بگم که بپذیری ازم که دنبالشم
میدونم که راجع به چیزی که میخام ایده ای ندارم
ولی خب یه سری هینت دارم ازش دیگه 
خودت هینت دادی بهم
الان که داره بوهایی میاد
الوعده وفا دیگه سالار
بنواز ناموسا
من منتظرم
میدونی که منتظرم
انتظار چیز قشنگی نیست
شایدم قشنگه
من که با همه چیزت حال میکنم
با انتظار هم حال میکنم
رواله
از مسیر لذت ببریم 
تا گردنه برسه
منتظرم
دارم جار میزنم که منتظرم
دست رد نزن خواهشا
با ما باش
هرچند دور
هزچند نزدیک
نزدیک اما دور
با ما باش
بیا پایین
کارو دربیار
منتظرم...

هینتت قشنگه