هفت برکه (گریشنا)- شیدا شرقی: عاشورا در گراش پرشورتر و با حال و هوای خاصی برگزار میشود این توصیف خانمها و آقایان غیر گراشی بود که در کنار خیابانها، دستههای سینهزنی و زنجیر زنی را تماشا میکردند.
از اول محرم هر شب با دوربینم به خیابانها و حسینیهها آمدم تا با زنان و مردانی که با کمی دقت میتوان تشخیص داد که گراشی نیستند و این چند شب را یا مهمان این شهرند یا در اینجا زندگی میکنند از حال و هوای محرم در گراش بپرسم و ببینم محرم در شهر آنان چطور است و چرا محرم را در گراش هستند؟
خانم جوانی با مانتوی آبی رنگش و کودکی که به بغل داشت و آرامش میکرد اولین کسی بود که توجهم را به خودش جلب کرد، وقتی از او درباره محرم گراش پرسیدم گفت: «من سه سال است که اینجا زندگی میکنم، محرم و صفر را هم مجبورم بخاطر کار همسرم در گراش باشم وگرنه دلم پر کشیده برای مراسم تاسوعا و عاشورای شهر خودم اما از کرمان دورم و امکان رفت و آمدم نبود.»
در بین جمعیت زیادی که در پیادهروها نشته بودند نگاهم به خانم میانسالی افتاد که قالیاش را جلو پاساژ پهن کرده بود و قلیان و چای هم همراهش بود، تعدادشان نشان میداد که دستهجمعی آمده بودند تا شب تاسوعا را مهمان عزاداران گراش باشند، خانم میانسال صدایم زد و گفت: «دستههای سینهزنی و زنجیرزنی ما در روستا چون کم جمعیت هستند ما از روستاهای اطراف اوز به گراش میآیم تا دستههای بزرگتر و بهتری رو ببینیم.»
تعداد تبعههای افغان هم این شبها در مراسمهای کم نبودند. بعضیها را دم در اتاقکهای نگهبانی در ساختمانهای نیمه کاره در روز عاشورا دیدم که نگاهشان به دستههای سینهزنی و زنجیرزنی بود، بعضیهایشان از پشت دیوار فقط چشماهایشان مشخص بود و از آنسو به مراسم خیره شده بودند و چهره غمگین نشان میداد که آنها هم عزادار حسین هستند. در همین حین یکی از آنها را دیدم که ظاهر مرتب و فارسی روان صحبت کردنش نشان میداد که خیلی وقت است که در ایران زندگی می کند، با خانوادهاش گوشهای ایستاده بود و با همسرش مشغول صحبت بود جلوتر رفتم خودم را معرفی کردم و خودش شروع کرد به نقد و نظر دادن در مورد مراسمها و گفت: «کاش با این همه زحمت و هزینهای که میشود کمی هم هیاتها با هم هماهنگ بودند تا ایجاد بینظمی نشود. کاش در کنار هیاتها مردم هم در تمیز نگهداشتن کوچه و خیابان کمی رعایت کنند. گراش شهر مذهبی است و از اینکه ایام محرم را در اینجا هستم خوشحالم ولی نقاط ضعفی هم دارد که امیدوارم در سالهای بعد بهتر شود.»
چیزی که برای خیلیها از این مردم جالب و جدید بود مراسم برنش کتلها بود. صبح عاشورا وقتی کتلها نزدیک شدند خانمی بچهاش را به سمت کتل دراز کرد تا از زیرش رد کنند و بلافاصله از زیر چادرش بستهای شکلات بیرون آورد و شروع کرد به ریختن بر روی کتلها که از نگاههای زنهای مانتو به تن در کنارش میشد حدس زد که این مراسم برایشان جدید است. بعضیها حتی در مورد مداحان و هیاتها هم نظر میدادند، اکثرا میگفتند: «هیات حیدر کرار و امام حسین خیلی متحد بودند و نظم خاصی داشتند و آنقدر هم خوب مداحی میکردند که برایمان دلنشین و اشکهایمان را جاری میکردند، از همه هیاتها که این گونه زحمت میکشند تشکر داریم.»
من خودم هم گراشی نیستم و قریب به بیست سال است در گراش زندگی میکنم، ایام محرم و صفر در گراش برای خودم حس و حال خاصی دارد، حتی اگر گراش هم نباشم برای این ایام خود را به گراش میرسانم تا مراسمات خاصی مثل کتل، برنش روز عاشورا، سینهزنی بوشهری را که در شهر خودم تا حالا ندیدهام را از دست ندهم. امسال در بین همه مراسمها چیزی که برای من دوست داشتنیتر بود مراسم دمامهزنی بود که حال و هوای خاصی به ادم میبخشید.
ارسال مطلب به دوستان
Print This Post
Source Article from http://www.gerishna.com/archives/60564 محرم گراش از زاویه دید غیر گراشیها
گریشنا | خبر و فرهنگ در گراش
وابسته به موسسه فرهنگی هنری هفت برکه گراش
نوشته محرم گراش از زاویه دید غیر گراشیها اولین بار در سایت خبری شهرستان خنج پدیدار شد.