دانلود ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه ویژه نگاه دانلود




نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 1,704 تاریخ : ۲۴ مهر ۱۳۹۶




دانلود ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه ویژه نگاه دانلود
دانلود ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه
عشق شاهانه داستان عشق ممنوعه‌ی مرد اول کشور بریتانیای کبیر (انگلستان کنونی) هست. یا باید عشقش و ازدواج با زنی رو انتخاب کنه که کشورش اون رو قبول نمی‌کنه، یا باید تاج و تخت شاهی رو انتخاب کنه و به سلطنتش ادامه بده. خب همه‌مون داستان‌های عاشقانه زیاد خوندیم ، این یکیم یه داستان عاشقانه است که نقش اصلیش ادوارد سومه. خیلی خوش‌حال میشم اگه من رو با اولین ترجمه رسمیم حمایت و دنبال کنید.
***
عشق شاهانه آیا شما هم می‌خواهید که یک شاه باشید؟ ثروتمند و مشهور باشید؟ آیا می‌خواهید که مرکز هر ازدحام و جمعیتی باشید؟ دوست دارید که همه‌ی مردم به شما نگاه کنند؟ تمام مدت؟ هر روز؟ یک شاه هرگز تنها نیست. شخصی همیشه درحال تماشای اوست. کارآگاهش، عکاسش، هزاران نفر در خیابان. همه چهره او را می‌شناسند و او باید مراقب کارهایی که انجام می‌دهد باشد؛ زیرا او نمی‌تواند هیچ کاری را مخفیانه انجام دهد و چیزی که امروز یک شاه می‌گوید فردا تمام دنیا می‌شنوند. پس یک شاه باید مراقب باشد که چه می‌گوید؛ زیرا شخصی همیشه درحال شنیدن اوست؛ اما یک شاه می‌تواند شاد باشد؟ چه اتفاقی می‌افتد اگر او چیزی را بخواهد که نمی‌تواند داشته باشد؟ او چه خواهد کرد؟ این یک داستان واقعی از شاه ادوارد سوم از بریتانیای کبیر است. مردی که گرفتار عشق می‌شود و کسی که می‌خواهد شاد باشد.
دانلود ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه


قسمتی از داستان :
-روزی من شاه انگلستان خواهم شد و مردم از من می‌ترسند. اگر من بگویم آسمان زرد است، آن‌ها می‌گویند بله قربان، شما درست می‌فرمایید! اگر بگویم چهارشنبه روز اول هفته است، آن‌ها می‌گویند بله قربان، شما درست می‌فرمایید! و اگر بگویم اسکاتلند از کانادا بزرگ‌تر است، آن‌ها می‌گویند بله قربان، شما درست می‌فرمایید! اما تو به من گفتی که خسته کننده بودم! تو به من حقیقت را گفتی. من این را دوست دارم. سکوت دیگری به‌وجود آمد و سپس والیز شروع به خندیدن کرد: -می‌توانم چیز دیگری بگویم قربان؟ -بله خانوم سیمپسون؛ آن چیست؟ -آن شلوار شماست. -شلوار من؟ -بله قربان؛ شلوارتان مشکی است و کفش‌هایتان قهوه‌ای. این دو رنگ با یکدیگر خوب به‌نظر نمی‌آیند. بلند شدم و به آینه نگاه کردم: -بله خانوم سیمپسون! شما درست می‌گویید، عجیب به‌نظر می‌رسم. دفعه بعد که همدیگر را ملاقات کردیم، بهتر لباس می‌پوشم. زمانی که ناهار آماده شد، ما به‌سمت سالن غذاخوری می‌رفتیم. من سر میز نشستم و والیز در سر دیگر میز. با دقت نگاهش می‌کردم و می‌اندیشیدم چه قدر دستانش زیباست!
او شروع به صحبت با خانم فورنس کرد و چنددقیقه بعد… او برگشت و به من لبخند زد.
احساس شادی زیادی می‌کردم. بعد از ناهار والیز برای خداحافظی اومد.





نام رمان : ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه
نویسنده : ترجمه: Saba Awbi کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر : عاشقانه. تاریخی
ویراستاران : DENIRA
تعداد صفحات کتاب : 30 پی دی اف, 100 جار
منبع تايپ رمان : forum.negahdl.com/threads/196060/







این مطالب را به شما پیشنهاد میکنم




دانلودرمان مام وطن ساده سرسخت ...




دانلودرمان یک نفس سر کشیدم تا ...




دانلود رمان من نامادری نیستم ب...




دانلود رمان سیران جاوا،اندروید...




دانلود نمونه سوالات متون حقوقی...




چگونه موهای زائد را با زردچوبه...



دانلود ترجمه داستان کوتاه عشق شاهانه ویژه نگاه دانلود


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog