نویسنده : نگاه ۱۸ دیدگاه بازدید : 9,784 تاریخ : ۰۷ اسفند ۱۳۹۶
دانلود رمان که روزی دل خسته خواهد شد
دانلود رمان که روزی دل خسته خواهد شد . قصه از اونجایی شروع میشه که بهمن یه دل نه صددل عاشق میشه
و میره خواستگاری تک دختر پیر و معتمد شهر کوچیک قصهی ما. حاجاسدالله هم که مرد مهربون و بیادعایی بوده،
قبول میکنه و اون دوتا شیرینیخوردهی هم میشن؛ ولی مشکل از اونجا شروع میشه که حاجی نمیدونه
بهمن یه راز بزرگ رو از اونها مخفی کرده.
دانلود رمان که روزی دل خسته خواهد شد
از دیگر آثار این نویسنده:
دانلودرمان گل شیفته برای موبایل(جاوا،اندروید،ایفون)،pdf
دانلود رمان پرستش برای جاوا،اندروید،ایفون،pdf،تبلت، ایپد
دانلود رمان غم نبودنت جاوا،اندروید،ایفون،pdf،تبلت
قسمتی از داستان :
– خب نگفتی باباجون، نظرت چیه؟ سرم رو پایین انداختم و با انگشت دنبالهی موهام رو به بازی گرفتم. – سخته تو هم بری بعد از عطیه. مامانت که نیست، تو هم که از این خونه بری اینجا دیگه صفایی نداره؛
ولی آخرش که چی؟ دختر امانته دست پدر و مادرش. قسمت که در خونهی آدم رو بزنه نمیتونی دست به سرش کنی.
خیره به گلهای قالی و با صدای گرفته ادامه داد: – میدونم عطیه هم راضیه. بغض نبودِ مامان و دل گرفتهی حاجبابا فرصت شادبودن رو تو این لحظه به من نمیداد، به جاش پر بودم از ترس و نگرانی از فردا و فرداها. – پسر بدی نیست. دادم بچههای مسجد راجع بهش تحقیق کردن. حرف بدی پشت سرش نیست. همه از خوبی و پشتکار و تلاشش گفتن؛ مخصوصا
اینکه اون هم تنهاست و پدر و مادر و پشتوانهای نداشته. وضع مالیش خوبه. قد و قامتش هم که خودت دیدی،
میدونم دخترا بیشتر دل به این چیزا میبندن. جمال خوبی هم داره، فقط میمونه دین و ایمونش که کمی نگرانم کرده.
چیز بدی ازش ندیدم و نشنیدم؛ ولی خب شناخت زیادی هم ازش نداریم. تو چشمهای حاجبابا پر از نگرانی واسه
تک دختر و تک فرزندش بود. طبیعیه؛ پدر بود و میخواست دخترش رو به کسی بسپاره که نمیشناستش.
به مرد تازه از راه رسیدهای که از قرار معلوم داشت خودش رو تو دل حاج اسدا… فخار، پیر و معتمد محل جا میکرد.
رمان که روزی دل خسته خواهد شد | سحربانو۶۹ کاربر انجمن نگاه دانلود