نویسنده : نگاه ۱۷ دیدگاه بازدید : 10,300 تاریخ : ۰۹ اسفند ۱۳۹۶
دانلود رمان لیلی بی وفا
دانلود رمان لیلی بی وفا
ارغوان، دختر بزرگ خانوادهی مذهبی هدایت- که نام نیکشان اعتبار تمام محله است- قرار است به زودی با پسر یکی از بزرگان ازدواج کند. همهچیز برای این مراسم آماده است که سر و کلهی فردی از گذشتهی پنهان ارغوان پیدا میشود. کسی که اگر آشکار شود… مقدمه:
آری…! چرا نگویمت ای چشم آشنا من هستم آن عروس خیالات دیرپا من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است بر گور سرد و خامُش لیلیِ بیوفا
دانلود رمان لیلی بی وفا
*** کاش تکنولوژی هیچگاه پیشرفت نمیکرد تا مجازیها واقعی نمیشدند. مجازیبودنشان به کنار؛ علت آمدنشان را بچسب…! هنگامی که تنهایی، هنگامی که روزگار بر وفق مرادت نیست و دوستان واقعیات اهل تفریح نیستند و پدر
و مادرت مخالف هر چیزی که تو را سر شوق آورد، میروی سراغ دنیایی به دور از واقعیها، به دور از حقیقت و پر از دروغ… چرا که واقعیها را نه میشود درکشان کرد و نه میشود ترکشان کرد. حداقل مجازیها را با خاموشکردن نت پرسرعتت برای همیشه محکوم به سکوت میکنی؛ اما با ظاهربینان همیشه
در صحنهی زندگی چه باید کرد؟! ***
رمان کوتاه لیلی بیوفا | fateme078کاربر انجمن نگاه دانلود
قسمتی از داستان :
باد معتدل پاییزی که از حفرهی پنجره مربعی شکل با آن پردهی کرکرهایش-که همیشهی خدا بالا بود و در تابستان
آفتابش و در زمستان هوای تاریک و ابریاش داخل اتاق میشد- بادکنکها را به تکانخوردن وا میداشت. بادکنکهای
طلایی دور تا دور پنجرهها قرار گرفته بودند و هر از گاهی یک کودک پنج-شش ساله میآمد و یکی از آنها را به کودک
هم سن و سالش هدیه میداد و سراغ بقیه آنها میرفت. از عروس، عروس گفتنهایشان دلم غنج میرفت. خنده
یک لحظه هم از لبهایم جدا نمیشد. زنان فامیل و همسایه مدام دست میزدند و کل میکشیدند. مردها هم در حیاط، صلوات میفرستادند و به آقاجون تبریک میگفتند. تبریک هم داشت! وصلت با این خانواده، آرزوی
هر پدری بود.