نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 4,874 تاریخ : ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
دانلود رمان سرنوشت مرا بازی داد ویژه نگاه دانلود
دانلود رمان سرنوشت مرا بازی داد ویژه نگاه دانلود مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچهی دست سرنوشت شدهاند. سوگند درگیر یک پروندهی قتل میشود که سرنوشتش را تغییر میدهد. مریم نیز به همین واسطه گمشدهاش را پیدا میکند و…
سخنی با خواننده: دوستان عزیز، شاید با خودتون بگید که این رمان یه موضوع تکراری داره؛ اما این ایده مال خودمه و از جایی کپی نشده؛ اگر هم برحسب اتفاق چنین موضوعی پیدا کردید، بدونید که قصد و غرضی در کار نبوده و نیست. اما در عین حال بهتون قول میدم که این رمان، متفاوته. شاید در ظاهر فکر کنید تکراریه؛ اما نه! شما قراره اتفاقات عجیبی رو پشت سر بذارید؛ برای فهمیدن و پی بردن به این حرف، با من همراه باشید. این رمان، یکی از شاهکارهای زندگیِ منه! امیدوارم برای شما هم بهترین خاطرهها رو بسازه.
دانلود رمان سرنوشت مرا بازی داد
پیشنهاد : دانلود رمان بلعیده شده ویژه نگاه دانلود
مقدمه: اسلحهات را به سمتم بگیر! بکش! بکش مرا؛ مانند مجرمینی که به ناچار کشتهای! آری، من یک مجرمم. تنها جرمِ من، عاشقیست!
پیشنهاد : دانلود رمان یک قطره عشق ویژه نگاه دانلود
قسمتی از داستان :
– حاج آقا تو رو به ارواح خاک آقات آروم باش. – آخه زن، مگه نمیبینی این دختر چی میگه؟! حاج خانم همانطور که لبش را میگزید، گفت: -خاک به سرم، این دختر جوونه و جاهل؛ خامی کرد؛ شما به بزرگی خودتون ببخشید. با این حرف هر دو بر روی زمین نشستند و حاج خانم با دیدن سکوت همسرش، با چشم و ابرو مریم را روانهی اتاقش میکند. مریم با چشمان اشکی به اتاقش رفت و در کنار قفس طوطی ایستاد. زمزمههای اعتراضآمیزش سکوت اتاق را شکست: -مگه من چیکار کردم که آقام اینطوری باهام حرف میزنه؟ گـ ـناه که نکردم زن یک نظامی شدم. خب دوستش دارم؛ دست خودم که نیست. ناگهان با بلند شدن صدای پدرش از جا برمیخیزد و از اتاق بیرون میرود. سریع خود را به پدر میرساند و میگوید: -بله پدرجان؟ – مریم سریع زنگ بزن به علیرضا بگو مثل قرقی خودت رو برسون اینجا که آقام کارت داره؛ بدو دختر! مریم با چشمان لرزان خود را به تلفن رساند و شمارهی کلانتری را گرفت. بعد از دو سه دقیقه انتظار، بالاخره صدای گرم علیرضا در گوشش پیچید: – الو؟ سلام آقاجان.