نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 1,934 تاریخ : ۲۱ اسفند ۱۳۹۶
دانلود رمان همخانه ارواح ویژه نگاه دانلود
دانلود رمان همخانه ارواح ویژه نگاه دانلود ماجرا از اونجایی شروع میشه که دنیز به همراه ارغوان برای تحصیل به خانهی قدیمی پدربزرگ مادرش سفر میکنند؛ غافل از اینکه دست سرنوشت زندگی اون رو با دو دختری که در گذشته در این خونه زندگی میکردند گره زده. دو خواهر که سالهای گذشته، زندگی مخفیانهای توی این خونه داشتند و حالا دنبال آزادی از بند اون خونهاند.
دانلود رمان همخانه ارواح
پبشنهاد : دانلود رمان جن گیر ویژه نگاه دانلود
مقدمه:
بر لبانم سایهای از پرسشی مرموز در دلم دردیست بیآرام و هستی سوز راز سرگردانی این روح عاصی را با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز گر چه از درگاه خود میرانیام؛ اما تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی سرگذشت تیرهی من، سرگذشتی نیست کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی
پیشنهاد :دانلود رمان سایه ی بی پروای ترس ویژه نگاه دانلود
قسمتی از داستان :
– آمدهایم که برویم، هیچکس ابدی نیست. زندگیمان مانند کتاب داستانی است که اولش ساده و آرام پیش میرود،
وسطهایش هیجان میگیرد و در آخر پیروز یا مغلوب میشویم. گاهی همهچیز راحت و آرام پیش میرود و یکراست به خانهی ابدیمان راه مییابیم. و گاهی برای سنگ قبر نداشته، آرزوهای از دست رفته و یا انتقام میمانیم و سرگردان میشویم…!
*** کنار گلهای یاس باغچه ایستادم. در حالی که چمدونم رو جلو-عقب میکردم، یاد دیشب افتادم که بابا بعد از یک ماه، اجازهی رفتن از تهران رو صادر کرد. این هفته به کل نازش رو کشیدم؛ دیشب هم گفتم: – اگه نذاری برم، مثل مریم دختر فراری میشم و از این زندونی که برام ساختی فرار میکنم! بابا چهقدر از این حرفم شوکه شده بود! سیلی که به گوشم زد رو به یاد دارم. آخر هم گفت: – هر قبرستونی که میخوای بری، برو! توی خونهی من کمتر از گل به تو نگفتن؛ اما اگه میخوای از این خونه بری، باید جایی که من میگم بری! کلیدی رو از روی میز برداشت و به دستم داد. میگفت مادرم یه زمانی توی اون خونه زندگی میکرده؛ حتی علتش رو هم نپرسیدم. به مادرجون نگاه کردم؛ صورت گرد و لپهای برآمدهاش من رو به سمتش کشوند. بیمحابا بـ ـوسهای به صورت کوچولوش زدم. لبخند عمیقی زد و گفت: