دانلود رمان بیسیمچی عشق ویژه نگاه دانلود




نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 971 تاریخ : ۲۴ اسفند ۱۳۹۶


دانلود رمان بیسیمچی عشق ویژه نگاه دانلود
دانلود رمان بیسیمچی عشق ویژه نگاه دانلود  قصه، قصه یِ عشقی در بحبوحه ی خون و بویِ باروت است. قصه ی مَردی در دوراهی سختِ سرنوشت، بین مَرد بودن و عاشق ماندن! و چه کسی گفته که نمی‌توان مردانه عاشق بود؟   همه‌ی قصه‌ها شروع و پایانی دارند. قصه‌ی من اما، شروعی بی‌پایان بود، دقیقاً از روزی که بعد از یک سال و چند ماه دیدمش؛ سرنوشت جوری دیگر ورق خورد.
دانلود رمان بیسیمچی عشق ویژه نگاه دانلود


پیشنهاد : دانلود رمان جن گیر ویژه نگاه دانلود
قسمتی از داستان :
خسته و کلافه از گرمای خرداد ماه دزفول، درِ حیاط را باز می‌کنم. کفش‌‌هایم را در می‌آورم و کنار حوض پرت می‌کنم! اگر عمو سبحان این‌جا بود می‌گفت آن‌قدر شلخته‌ام که اگر ازدواج کنم، سر یک هفته پسم می‌فرستند! گفتم عموسبحان، دردانه عمو و ته تغاری خانواده. عمو ستوان ارتش است، در نیروی زمینی کار می‌کند و یک سالی می‌شود به تهران منتقل شده است. لبخندی می‌زنم و زیر لب “دلم برات تنگ شده عمو”یی می‌گویم. می‌خواهم چادرم را دربیاورم که با کفش‌های زیادی دم در مواجه می‌شوم، شستم خبردار می شود که خانواده‌ی عمو سعید مهمان خانه‌مان هستند.
پیشنهاد :دانلود رمان کوتاه بوران ویژه نگاه دانلود
در را که باز می‌کنم و داخل می‌شوم، صدای حرف زدن عموسبحان به گوشم می‌خورد! ناگهان، آن‌قدر حسِ خوب به رگ‌‌هایم تزریق می‌شود که خوشحال و ذوق زده، واردِ پذیرایی می‌شوم و وقتی تکیه‌زده به پشتی‌ها می‌بینمش، امانش نمی‌دهم و به سمتش می‌روم. خندان از جایش بلند می‌شود و به سمتم می‌آید. به عادت بچگی از گردنش آویزان می‌شوم! می‌خندد و دستش را نوازش‌گونه از روی مقنعه‌ی سورمه‌ای رنگم روی سرم می‌کشد. – آخه بچه! دیگه وقتِ شوهر دادنت رسیده این‌جوری آویزون میشی! کی می‌خوای بزرگ شی؟ استفاده از تضادها، آن هم در چند جمله‌ی کوتاه فقط تخصص عموسبحان است. با لبخندِ بزرگی روی صورتم از او جدا می‌شوم و با لحن به شدت لوسی که همیشه اعتراض مادرم را به دنبال دارد می‌گویم:
پیشنهاد : دانلود رمان شانزده سال فکر سیاه ویژه نگاه دانلود

دانلود رمان بیسیمچی عشق ویژه نگاه دانلود


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog