نقد و بررسی Inside (بازی جدید سازندگان LIMBO)

تنها در تاریکی
شش سال پیش بود که عنوان «لیمبو» (Limbo) عرضه شد و ما با معنی واقعی یک بازی مستقل روبه‌رو شدیم. لیمبو زمانی راهی بازار شد که هنوز بازی‌های مستقل آن‌طور که باید مورد توجه گیمرها قرار نمی‌گرفتند؛ اما این بازی شرایط را تغییر داد و دیدگاه جدیدی را در دنیای بازی‌های ویدیویی به وجود آورد. یک بازی سیاه و سفید، مرموز و کمی ترسناک با فضایی افسرده و غمگین که حس مرگ در آن احساس می‌شد به یک‌باره سروصدای زیادی به راه انداخت و همه‌ی دنیا را شگفت‌زده کرد. طراحی محیط، روند داستانی و روندبازی به قدری منحصر به فرد بودند که معنای جدیدی در ساخت بازی به وجود آوردند. بازی درباره‌ی پسر بچه‌ای بود که قصد داشت خواهرش را نجات دهد. داستان بر همین اساس بود و هیچ‌گونه دیالوگ یا متنی در آن وجود نداشت. حالا بعد از گذشت سال‌ها شاهد عرضه‌ی بازی دیگری با نام «اینساید» (Inside) هستیم که توسط استودیوی PlayDead که قبلا لیمبو را عرضه کرده بود، ساخته شده است.
اینساید براساس المان‌های موفقیت آمیز لیمبو ساخته شده و نه تنها آن ویژگی‌های منحصر به فرد را خراب نکرده، بلکه آن‌ها را ارتقا داده و ما با یکسری استاندارد جدید مواجه می‌شویم. تا چند روز پیش لیمبو اولین بازی استودیوی PlayDead بود و اکنون اینساید آمده تا بگوید این استودیوی بازی‌سازی گرچه خیلی کم بازی تولید می‌کند، اما می‌داند که گیمرها را به چه صورت درروند بازی ذوب کند. درواقع می‌توانیم بگوییم که اینساید یک دنباله‌ی موفق برای لیمبو است که می‌تواند برای چند ساعت مفهوم جدیدی از بازی کردن را به گیمرها نشان دهد.
نیروهای امنیتی انسان‌ها را به کنترل خودشان درآورده‌اند.

jQuery(document).ready(function($){
$("a[rel^='prettyPhoto']").prettyPhoto({animation_speed:'fast',slideshow:10000, deeplinking: false});
});








دنیای خاکستری
یک جنگل تاریک. صدای باد و حرکت برگ‌ درختان به‌گوش می‌رسد و در همین لحظه پسر بچه‌ای با پیراهن قرمز پا به این جنگل و دنیای تاریک‌اش می‌گذارد. دنیایی که حس غم، تنهایی و مرگ می‌دهد. پسرک قرمز پوش ما در این دنیای خاکستری گرفتار شده و از دست کسانی که دنبالش هستند فرار می‌کند. او تصمیم به فرار گرفته تا از دست افرادی که انسان‌ها را به موجوداتی بی‌احساس تبدیل می‌کنند، در امان باشد. افرادی که می‌خواهند به این صورت به دنیا حکومت کنند. پسرک داستان ما مسیر سختی را در پیش گرفته. باید از میان انسان‌هایی جان سالم به در ببرد که چیزی به نام احساسات و عشق را فراموش کرده‌اند. او مسیرش را با تمام سختی‌ها ادامه می‌دهد، حتی اگر آینده‌ای نا معلوم در انتظارش باشد.
داستان بازی این چنین است. دنیایی خاکستری که نمی‌دانید چه چیزی را پیشروی‌تان قرار می‌دهد. حس امید و زندگی در آن وجود ندارد. رستگاری برای انسان‌ها دست نیافتنی شده و قهرمان کوچک بازی با تمام این مشکلات دست و پنچه نرم می‌کند تا بلکه از این برزخ رهایی پیدا کند. بازی با همین خط داستانی شروع می‌شود و از زمانی که کنترل پسر بچه‌ را به‌دست می‌گیرید تا زمانی که بازی به پایان می‌رسد نزدیک به ۲:۳۰ تا ۳ ساعت شگفت‌انگیز را سپری خواهید کرد. هیچ‌گونه جزییاتی از داستان بازی گفته نمی‌شود. نه دیالوگی وجود دارد و نه نوشته‌ای نشان داده می‌شود. تنها خودتان هستید و پسر بچه‌ای که باید او را به مقصدش برسانید. بازی روند سرراستی دارد. تنها به جلو حرکت کنید تا به محیط‌ها و قسمت‌های عجیب و قریب برسید. بازی آن‌قدر خوب طراحی شده که بدون داستان‌سرایی هم شما را درگیر خودش می‌کند. شاید اگر این بازی دیالوگ داشت، به این اندازه تاثیرگذار بود.
پسر بچه‌ی ما، در دنیایی تاریک و غم‌انگیز به دنبال راه فرار می‌گردد.

jQuery(document).ready(function($){
$("a[rel^='prettyPhoto']").prettyPhoto({animation_speed:'fast',slideshow:10000, deeplinking: false});
});









می‌خواهم زنده بمانم
اینساید یک بازی دوبعدی سکوبازی (۲D Platromer) است. فضای بازی در مقایسه با لیمبو اندکی رنگی‌تر شده؛ اما همچنان همان حس و حال غم‌انگیز و تاریک را در آن مشاهده خواهید کرد.
روندبازی هم اصلا پیچیده نیست. ساده‌ترین کنترل ممکن پیش روی گیمرها قرار گرفته است. با آنالوک سمت راست به جهت‌های مختلف حرکت می‌کنید، با دکمه‌ی A می‌پرید و با نگه‌داشتن دکمه‌ی B هم آیتم‌های مختلف را حرکت می‌دهید. کل مکانیک بازی براساس همین کنترل بسیار ساده پیاده‌سازی شده و گیمرها را درگیر خودش می‌کند. موضوع زمانی جالب‌تر می‌شود که هیچ‌گونه راهنمایی در بازی وجود ندارد و خودتان با تمام چیزهایی که در بازی قابل مشاهده هستند باید مراحل را پشت‌سر بگذارید.
در هر قسمت از اینساید معماهای مختلفی را مشاهده خواهید کرد. حل کردن معماهای بازی در ظاهر سخت به نظر می‌رسند؛ اما باید به این موضوع توجه داشته باشید که تمام المان‌هایی که برای حل کردن یک معما نیاز دارید، درست در همان صحنه و جلوی چشم‌تان قرار دارند. تنها کافی است چند آیتم مختلف را امتحان کنید و پس از چند بار آزمون و خطا به فرمول حل معمای بازی پی‌خواهید برد. البته در برخی از معماها زمان، شرایط محیط و حتی جاذبه هم دخیل هستند که با پیشرفت در بازی با تمام آن‌ها آشنا می‌شوید و می‌توانید موانع را پشت‌سر بگذارید.
عبور از برخی دیگر از معماها با کنترل کردن انسان‌های مختلف امکان‌پذیر است. پسر بچه‌ی ما این قدرت را دارد که با پوشیدن کلاهی مخصوص برخی انسان‌ها را کنترل کند. به طور مثال برای حرکت دادن آیتمی در بازی، به نیروی زیادی نیاز خواهید داشت. با کمی گشت و گذار در اطراف و کنترل کردن انسان‌های مختلف، می‌توانید نفرات لازم برای حرکت دادن آن آیتم را پیدا کنید. این بخش از معماهای بازی آن‌قدر خوب طراحی شده‌اند که به یکی از نقاط قوت اینساید تبدیل شده‌اند و توانسته‌اند روندبازی را تغییر دهند.
این بازی هیچ‌گونه صحنه‌ی اکشنی ندارد؛ اما در لحظه‌هایی از آن هیجان به اوج خودش می‌رسد. فرار از دست نیروهای امنیتی، سگ‌های وحشی یا عبور از مکان‌هایی که نباید دیده شوید، آن‌قدر خوب طراحی شده‌اند که به شکل ناخودآگاه دچار اضطراب و هیجان می‌شوید.
document.createElement('video');
/wp-content/uploads/2016/07/Inside-Gameplay-1.mp4

jQuery(document).ready(function($){
$("a[rel^='prettyPhoto']").prettyPhoto({animation_speed:'fast',slideshow:10000, deeplinking: false});
});








توجه به زمان‌بندی و نگاه کردن به محیطی که در آن قرار دارید، یکی از ویژگی‌های مهم این صحنه‌ها است. در جریان فرار از دست نیروهای امنیتی اگر به زمان بندی یا موقعیتی که در آن هستید، توجه نکنید، گرفتار خواهید شد. مثلا ممکن است سر راه‌تان مانعی باشد که اگر به آن برخورد کنید، زمین خواهید خورد و همه چیز تمام می‌شود. یا در صحنه‌ای دیگری از بازی برای فرار کردن از دست سگ‌های وحشی نیاید زیاد عجله کنید، باید با زمان بندی درست و عبور از مکان‌های مناسب خودتان را به مقصد برسانید.
روندبازی هیچ وقت تکراری نمی‌شود. نه تنها معماها همیشه شکل جدیدتری به خودشان می‌گیرند، بلکه در محیط‌های مختلف شکل ادامه‌ی بازی هم تغییر می‌کند. در مراحل اولیه تنها می‌دوید و می‌پرید؛ اما پس از مدتی شنا می‌کنید و حتی سوار زیر دریایی هم می‌شوید. در ۴۰ دقیقه‌ی آخر هم بازی روندی را در پیش می‌گیرد که شما را غافلگیر می‌کند.
/wp-content/uploads/2016/07/Inside-Gameplay-2-1.mp4

jQuery(document).ready(function($){
$("a[rel^='prettyPhoto']").prettyPhoto({animation_speed:'fast',slideshow:10000, deeplinking: false});
});








همین ۴۰ دقیقه آخر بازی آن‌قدر غافلگیر کننده ساخته شده که نمی‌توان درباره‌ی آن صحبت کرد. در واقع صحبت کردن درباره‌ی این بازی کار سختی است. اینساید را باید تجربه کرد و تا بتوان از آن لذت برد. یک بازی موفق باید روح داشته باشد؛ چیزی که در اینساید کاملا آن را حس خواهید کرد. این بازی بدون داشتن یک داستان‌سرایی عجیب و قریب یا ویژگی‌های پیچیده در روندبازی گیمرها را مجذوب خودش می‌کند. پس از به پایان رساندن این عنوان حسی پیدا می‌کنید که نمی‌توان آن را توصیف کرد. زمانی که این روند و با موسیقی‌ها و افکت‌های صوتی بازی ترکیب می‌شوند، معجونی را درست می‌کنند که نمی‌توان به‌راحتی از آن دل کند. صدای نفس نفس زدن شخصیت اصلی بازی در زمان مواجه شدن با خطرات مختلف یا صدایی که در محیط بازی شنیده می‌شوند، کاری می‌کنند که نتوانید به راحتی از بازی جدا شوید. موسیقی‌ها به عنصر جدایی ناپذیر بازی تبدیل شده‌اند.
اینسیاد از معدود بازی‌هایی است که تا این اندازه حس و حال جدید و عجیب دارد. یک بازی که می‌توان بارها و بارها آن را تجربه کرد و همچنان از آن لذت برد. عنوانی که در مینیمال‌ترین حالت ممکن، تجربه‌ی بی‌نظیری را به گیمرها منتقل می‌کند.
نام لاتین بازی: Inside
سازنده: Playdead
تهیه‌کننده: Playdead
سبک: سکوبازی-معمایی
پلتفرم:‌ ایکس‌باکس وان- کامپیوترهای شخصی
امتیاز: ۵/۴٫۵
‌‌‌‌

The post نقد و بررسی Inside (بازی جدید سازندگان LIMBO) appeared first on دیجی‌کالا مگ .

نقد و بررسی Inside (بازی جدید سازندگان LIMBO)


خرید بک لینک
کپی رابت محفوظ است اخبار ایران و جهان
قدرت گرفته از niloblog