سینما هنر مدرن اسطورهساز است و آشو، نوجوانِ مستندی به همین نام در محیطی اساطیری به بازشناخت آن مشغول است. نمونهاش نمایش شیرهای سنگی گورستان باستانی بختیاریها و گذر پسر نوجوان با گلهاش از آنجا و کمی بعد بیان تجربه دیدن فیلم «بابل» ساخته ایناریتو و گفتگو درباره آن است. تقابلها و تضاد در مستند «آشو» با مواجهه پسر چوپان با سینما محقق میشود.
پدیدهای مدرن به نام سینما که اینجا در کنار رسم «ناف برون» (قول و قرار ازدواج دو فرد از لحظه تولد) قرار گرفته است. بنابراین میتوان نیمی از مستند «آشو» را تجزیه و تحلیل یک سینه فیل از سینما این پدیده مدرن و نیم دیگرش را رسوم بدوی که کاراکتر محوری مستند را آچمز کرده است، دانست.
مستند «آشو» با پرداخت و به اوج رساندن همین تقابل سنت و مدرنیسم به درام میرسد و این درام در «آشو» دارای کشمکشی تاریخی است که همواره در سیاست قهرمان پروری خود سینما نیز دیده میشود. پسر نوجوان در طول فیلم با علاقه به چهرههای مشهور سینما از اما استون تا مونیکا بلوچی ما را مجاب میکند تا بپذیریم که او یک عشقِ فیلم است و مستندساز در مقابل، تمام تلاشش را میکند تا مجابمان کند این پسر نوجوان عاشق دخترخالهاش، به خاطر همان سنتِ ناف برون نیز هست.
بنابراین تقابلهای محتوایی در مستند «آشو» حالتهایی چندگانه دارد. پسر در ابتدا از عشق به بازیگری و شخصیتهای سینماییاش میگوید و از طرفی به شکلی دروغین عدم عاشقی بر دختر خالهاش را نیز ابراز میکند. اما به هیچ عنوان کشمکش او بین دو مقوله بدوی و مدرن همچون ناف برون و سینما نیست، چرا که او کاراکتری پایبند به سنتهای بدوی اما عاشق سینماست. کشمکش او دقیقا در انتخاب همزمان دخترخاله و سینما معنا مییابد. به عبارتی حضور دو عشق به شکلی همزمان را میتوان دلیل جدالهای درونی و بیرونی آشو دانست.
حال باید ببینیم سرانجام این ستیز چیست؟ کافی است تا ببینیم آشو در اوج این انتخاب با سنگ صورت رقیب عشق زمینیاش را خون آلود میکند. بنابراین آنچه در مستند «آشو» اهمیت دارد همین تقابل محیط و زمانی سنتی با جهان مدرن سینماست.
مستند آشو گاهی برای تبدیل شدن به اثری در فرمت ادای دین به سینما نیز پیش میرود. نمونههای درخشانی مثل بازسازی قاب مشهور سوسن تسلیمی در باشو غریبهای کوچک و یا به کار بردن اسلحهای شبیه به همان اسلحه فیلم بابل همگی ذهن ما را از فضای بومی فیلم به سمت نوستالژی سینما میکشاند.
مستند آشو از منظری دیگر هم قابل توجه است. اینکه ما در طول مستند شاهد پدیده اغواگری و یک جور متفاوت از فم فتال هستیم. نمایش عشق در «آشو» بینظیر است. یادآور سینمایی است که در آن عشاق سن قانونی ندارند. لحظات درخشانی از رقص دختر، چیدن میوه از درخت و پرتاب میوهها از جانب پسر در دامن دختر و پلانهای عاشقانه از گشت و گذار آنها در لوکیشنی جذاب، همگی سعی در القای عشقی سنتی و البته موفق دارند. دختر با زیرکی به شکل عشاق کلاسیک دام مینهد و پسر نیز به شکل کلاسیک بین سینما و او، او را انتخاب میکند.
نهایتِ این جذابیت رابطه عاشقانه کلاسیک، فراموشی کامل سینما نیست. آشو قرار بود بنا به آنچه ما در طول روایت از عقایدش فهمیدهایم، بین سینما و دخترخالهاش یکی را انتخاب کند. اساسا چالش او همین انتخاب بود اما در پایان مستندساز خودش وارد گود میشود. هدفِ بازیگر شدن و سینما در وجود پسر و انزجار دختر از رقیب عشقیاش یعنی سینما، کاملا از یاد میرود و خودشان تبدیل، به ابزاری سینمایی میشوند.
به عبارتی مستندساز با خلق آنچه در نیمه دوم فیلم از رابطه عاشقانه پسر و دختر نوجوان نمایش میدهد، آنها را از ساحت یک رقیب، بدل به خود سینما میکند. به زبان دیگر مستند آشو دارای دو نیمه است؛ نیمه اول، زندگی خصوصی و مستند دو نوجوان دختر و پسر بختیاری که با جبرِ رسوم عاشق هم هستند و نیمه دوم یک فیلم کوتاه عاشقانه از آنها.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 516 تاريخ : چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت: 23:22