در مستند «فرشتهها از جنس نورند»، زندگی برای رشد و شکوفایی در بین خرابههای فاجعهبار تلاش میکند. مستند تکاندهنده و جذاب «جیمز لانگلی» درباره دانشآموزان خردسال و معلمانی است که برای حفظ امید در کابل میکوشند. کارگردان مانند مستند قبلی خود به نام «عراقِ پاره پاره»، جمع کثیری از چشماندازهای ناامیدکننده در این محیط جنگزده را به تصویر میکشد، جایی که فقر و جنگ موانع همیشگی بر سر راه شادی و پیشرفت هستند. این فیلم با روایت قدرتمند اعترافی از منابع مختلف، میتواند در نمایش در جشنواره فیلم تلیوراید، واکنش هماهنگ و یکسانی به وجود بیاورد.
با اینکه اینجا انتقاد از حضور نظامی آمریکا در افغانستان متناوباً در گفتگوها و در رادیو شنیده میشود، اما رویکرد لانگلی عمدتاً غیرسیاسی است و تا حد ممکن روی تجارب روزانه – و وضعیت روانی و احساسی – کودکان زیر ده سالی تمرکز میکند که همگی در مدرسه دقیقی بلخی درس میخوانند.
علاقه شادمانه سهراب به کتابها و آرزویش برای نفر اول کلاس شدن را از زبان برادر کوچکترش، یلداش، میشنویم که برخلاف فرمان پدر برای کار در مغازه قلعفروشی، میخواهد زبان انگلیسی و کار با کامپیوتر یاد بگیرد. از طرف دیگر برادر بزرگترشان، رستم، هنوز تصمیمی برای ادامه تحصیل نگرفته و بیشتر علاقه دارد مانند پدرش مکانیک شود.
توضیحات این کودکان – و همکلاسیشان نبی الله، که در غرفه غذایی پدرش کار میکند – با صداگذاری انگلیسی، با تصاویر کارهای واقعی آنها در داخل و اطراف مدرسه شلوغ و مخروبهای همراه میشود که آنقدر سرشار از غوغا و هیاهوی نوجوانان است که به نظر میرسد همگی از نقل مکان به ساختمان جدید مدرن که (اهدایی آمریکاییهاست و) در آن حتی میتوانند صدای فکر کردنشان را هم بشنوند، خوشحال میشوند.
لانگلی عمدتاً دختران مدرسه کابل را نادیده میگیرد – ظاهراً به این دلیل که به آنها دسترسی نداشته است – اما تصویر تعداد زیادی از کلاسهای قرآن را به نمایش میگذارد؛ مذهب حوزه اصلی مطالعاتی برای پرورش اذهان در این کشور است. هرچند علیرغم این پرهیزگاری، غم و اندوههای دنیوی همه جا را فرا گرفتهاند.
کمبود پول، منابع و فرصتها دائماً به حقیقت پیوستن رؤیاهای ساده صلح، ثبات و آرامش فکری که این کودکان به آنها چنگ زدهاند را تهدید میکند. سهراب و یلداش در سخنان خود از تمایل شدید به پیشرفت به وسیله آموزش میگویند، هرچند سهراب از موانع زبانی، که بسیاری از قبیلههای افغانستان را منزوی میکند، و این حقیقت شکوه میکند که او هیچ چیز از تاریخ پیش از تولد خود نمیداند.
این خلاء زمینه تاریخی با معلم «نیک» و زن خدمتکار «روگل» پر میشود که خاطرههایشان از گذشته آشوبزده قرن بیستم افغانستان با تصاویر خبری آرشیوی تقویت میشود، و اینها روی همرفته چارچوب شرایط معاصر این ملت را کامل میکنند. اما اگر به خاطر اشاره به انتخابات برای جایگزینی رئیس جمهور حامد کرزای نبود، چارچوب زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ «فرشتهها از جنس نورند» قابل تشخیص نبود.
با این وجود، کمی فقدان وضوح و نظم و ترتیب – که گاهی با ترکیب گیجکننده گویندگان به وجود میآید – با تصویر واقعی و خودمانی لانگلی از این محل جنگزده هماهنگ است که خیابانهایش پوشیده از گل یا برف هستند و مردان سر حیوانات را در چرخ دستی گذاشته و میفروشند و طرفداران مجاهدین همه جا را پر کردهاند.
«فرشتهها از جنس نورند» از طریق سخنان گویندگانش، موسیقی غمانگیز و لطیفش (ساخته جان اریک کادا) و تصاویر جانکاه و آرامی از مردمی که فقط سعی دارند زنده بمانند، همگی در زمینه خشونتی فراگیر، برای گذشته مرفهی که دیگر به دست نمیآید، زمان حال گذرایی که چشمانداز چندانی برای لذت و موفقیت ندارد و آیندهای که به شکل وحشتناکی نامشخص است، سوگواری میکند.
عنوان فیلم مهم نیست، اینجا هیچ ناجی آسمانی وجود ندارد – فقط کودکان محزون و دلسردی که با کمک چند بزرگسال شریف، میخواهند پرواز کنند.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 347 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:42