عجیب است که فقط میگویند فرهنگ! یا تعریفمان از فرهنگ اشتباه است یا درگیر کلی گوییهای انتقادی هستیم. کارخانهای برای تولید شیشه اتومبیل در دل آمریکا توسط سرمایهدارانی چینی احداث میشود که با دو طیف مدیر و کارگر، از دو ملت متفاوت شرقی و غربی، کارش را آغاز میکند. حالا بیشک باید در طول فیلم درگیریهایی بین چینیها و آمریکاییهایِ مرتبط با این کارخانه را شاهد باشیم و احیانا بگوییم این چالشها به دلیل عاملی تحت عنوان «فرهنگ» به وجود آمده است.
مستندساز اما اینگونه کلیگو نیست. اینجا با نگاهی جزئیتر میتوان قدرت مستندساز در طراحی ساختار اثرش را با تقابل دو فلسفۀ سیاسیِ شرقی و غربی یعنی سوسیالیستم تک حزبی چینی و لیبرالیسم امریکایی به وضوح دید. به عبارتی در ظاهر امر، با نگاهی سادهانگارانه، جدال کارگران و مدیران چینی و آمریکایی در مستند «کارخانه آمریکایی» را میتوان تنها با نگاهی فرهنگی، جدلی تلقی کرد که به دلیل تفاوتهای اقلیمی، آداب و رسوم و تربیت اجتماعی ایجاد شده است؛ اما در زیر لایه ظاهری، آنچه مستندساز را در جایگاه هنری قرار میدهد کشف روانشناسی این دو نظرگاه فلسفی- سیاسی در بین کارگران و مدیران است.
خیلی عادلانه نیست که مستندی با این نگاه زیرکانه را تنها با پدیده «تقابل فرهنگی» بسنجیم. مستندی که جزء به جزء آن در بحث نشانه شناسی، ارجاعی است از همان دو نظرگاه فلسفه سیاسی چین و آمریکا.
اینهایی که میگویم اصلا در مستند حضور عینی ندارد، اما جالب اینکه کاملا در بطن آن حس میشود و قابل تاویل است. مستند بر پایه قیاس پیش میرود. چینیهایی که مثل موریانههایی در یک کلونی کار میکنند و آمریکاییهایی که قبل از کار به منافع شخصی و امنیت جانی و مالی میاندیشند. این دو شکلکار نه به صورتی نخنما و شعاری بلکه در لوای نوعی از «زیست» در مستند به نمایش در میآید.
یکی از نکات فوق العادۀ این مستند، تلفیق شکل کمونیستیِ کار که امروزه چینیها در لوای سوسیالیسم تک حزبی اجرایش میکنند، با شکل لیبرالیستی امریکایی است. مستندساز بدون پرداختنِ مستقیم بر این اسمها و با پرداختی زیرکانه این دو نظرگاه سیاسی را در مقابل هم قرار میدهد. آنچه از تئوری لیبرالیسم امریکایی در این مستند مدنظر است همان آزادیهای شخصی و آزادی بیان و حقوق اولیه حتی در محیط کار است. هیچ کدام از اصول تئوریک این دو فلسفه سیاسی در مستند، نخنما نیست. کافی است یاد بیاوریم صحنههایی ازمستند را که در آن کارگران امریکایی در کارخانهای چینی با پلاکاردهایی دست به اعتراض میزنند و یا آزادانه در محیط کارخانه نسبت به شرایط کار معترضند. اینها همان ویژگی فرهنگی لیبرالیستی است که اصلا در مخلیه شکل سوسیالیستی چینیاش نمیگنجد.
مستندساز ماجرای اتحادیه را در بوق و کرنا نمیکند؛ اما از آن به شکل دقیق در تصادم این دو فلسفه سیاسی شرقی و غربی بهره میبرد. میدانیم لیبرالیسم با آزادی بیان و حق رای و انتخاب شکل زیست، اجین است و اینجا در این مستند، اولین چالش سرمایهگذار چینی، آن لحظهای است که سناتور امریکایی در جمع کارگران در روز افتتاح کارخانه، دم از پیوستن آنها به سندیکای کارگران میزند.
به عبارتی نقطه عطف روایت، همین لحظه است که سرمایهدار چینی کشمکش اصلیاش را درک نموده و قرار را بر مبارزه با آن میگذارد. واکنش منفی رئیس و سرمایهگذار چینیِ کارخانه در قبال پیوستن بر اتحادیه و اعتقاد او بر ورشکستگیِ نهایی مجموعه، نه فقط یک چالش ظاهری بین یک آمریکایی و چینی در یک بنگاه کوچک، بلکه به رخ کشیدن همان تفاوتهای اساسی دو دیدگاه حکومتیِ دو کشور است.
مستندساز در تمامی سکانسها و پلانهای اثر بلندش در حال قیاس ظاهریِ رفتار و اعمال کارگران چینی و آمریکایی و مدیران است. امریکاییها پرحرف در محیط کار، کم بازده، مشتاق به ساعت کار کم، ترسو در کار، حساس بر روی امنیت محیط کار، پر از نق و نوق، جنجالی، همواره شکایت کننده و … هستند و در عوض چینیها قانع به حقوق کم، بسیار کم حرف، با نظم مثل سربازان ارتش، مطیع، قانع، دلسوز و… به نمایش در میآیند.
در طول اثر بارها سولی لوگهایی از کارگران مختلف را میشنویم که همچنان حکایت از رضایت چینیها از کار و عدم رضایت آمریکاییها دارد. در حالی که شرایط کاری دو طیف کاملا یکسان است. این قیاسِ مستندساز به هیچ عنوان در جهت ترغیب مخاطب بر تماشای خوی نکوهیده یا مثبت آمریکاییها و چینیها نیست، بلکه در موضعی بیطرف سعی بر تشریح دو خوی تربیت سیاسی – اقتصادی دارد. بهتر است به این نکات هم توجه کنیم که در جایی از مستند قرار است توسط همان سرمایهگذار چینی، کم کم کارگران اخراج و رباتها جای شان را بگیرند.
یا در تایتل پایانی مستند، به رخ کشیدن حقوق ناچیز کارگران نه برای کوبیدن شکل چینیِ کار بلکه در راستای تفهیم همان نظرگاه است. مدیرانی چینی که کارگران غرغروی آمریکایی را اخراج میکنند دقیقا هیچ فرقی با مدیران آمریکایی سابق ندارند.
مگر نه اینکه سالها قبل همین کارگران توسط صاحبان آمریکایی کارخانه جنرال موتورز اخراج شده بودند؟ اینجا و درست در لحظۀ حیاتی روایت، ضربه اصلی را مستندساز وارد میکند. تفاوتهای لیبرالیسم و یا سوسیالیسم، مزخرف است، اینجا فقط کارگر است که له میشود.
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.
مطالب برگزیده...
ما را در سایت مطالب برگزیده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : جواد رمضانی بازدید : 381 تاريخ : چهارشنبه 4 دی 1398 ساعت: 13:14