با شبهات چگونه برخورد کنیم؟
با شبهات چگونه برخورد کنیم؟
سلام دوستان و همراهان
امروز یکی از عزیزان شبهه ای را برایم ارسال کرد که مرا به این فکر انداخت تا قدری پیرامون نحوه برخورد با شبهات بحث کنم:
در تعریف شبهه عرض کردم که شبهه مخلوطی از حق و باطل است در زیر چند جمله از این شبهه را می آورم ببینید چقدر گاهی ظریفانه عمل می کنند. البته تشخیص آن خیلی هم سخت نیست.
دقت کنید:
متن های قرمز رنگ شبهه است:
نترس خدا عرب نیست !!!! (این جمله درست است ولی منظور از طرح آن چیست؟ زیرآب نماز را زدن)
داشتم فکر میکردم چرا باید بین زندگی دو نفر در دو گوشه ی دنیا اینقدر تفاوت باشد! (این جمله ربطی به بالایی ندارد و ای بسا جمله اول عنوان مطلب باشد ولی با این جمله شما را همراه خود می کند)
ما در مدرسه هایمان هیچوقت کلاس رقص و باله نداشته ایم. ( شاید خیلی ها چنین دغدغه ای نداشته باشند یا ممکن است با این جمله برخی موضع بگیرند ولی این موضع گیری در جمله های بعدی از بین می رود و دغدغه ها ایجاد می شود)
هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایم.(در فکراینکه چه ربطی با جمله بالایی دارد نباشید بلکه شبهه پراکن قصد دارد با سوالات پی در پی شما را گیج کند به این امید که یکی ازآنها دغدغه شما باشد همین برای او کافیست )
ما هیچوقت کلاسی با تمامی آلات موسیقی نداشته ایم. (اینجا جمع بیشتری را همراه می سازد چون جوانان بیشتری با موسیقی سروکار دارند)
ما هیچوقت در سلف مدرسه نچرخیده ایم تا در ظرفهایمان خوراکی های خوش آب و رنگ بریزند تا با اکیپمان سر میزی بخنديم و شاد باشیم و از پسر خوش قیافه ی تازه وارد یا درمورد دختر مشهور و باهوش مدرسه صحبت کنیم (اینجا باز هم به سراغ مخاطب خاص دانش آموز و یا دانشجو می رود)
ما هیچوقت پارتی آخر سال نداشته ایم. (مورد بالا ادامه دارد)
ما هیچوقت روز اخر مدرسه کلاه هایمان را به هوا نینداخته ایم. (مورد بالا ادامه دارد و به ظاهر اصلا کاری ندارد که نظر دیگران چیست و یا اصلا مخالفی دارد یا نه)
ما همیشه بازخواست شده ایم! (از اینجا به بعد اکثر مخاطبین همراه می شوند چرا که شیوه عوض شد تا کنون چیزهایی گفته می شد که خیلی ها اصلا احساس نیاز هم نمی کردند ولی این مورد را اکثر فرزندان برخورد داشته اند ولی به علت نمی پردازد فقط گلایه می کند)
برای ناخن هایمان
برای موهایمان
برای...
ما هرگز نفهمیدیم تمیز بودن صورت چه منافاتی با شخصیت آدم دارد!؟ (خوب حالا مقدمات تمام میشه و چون حس می کنه مخاطبِ خودش رو جذب کرده وارد بحث اصلی میشه : چرا آرایش نه؟ چرا حجاب؟ چرا تراشیدن ریش نه؟ چرا؟؟؟؟)
ما پدرمان در آمد بس که موهایمان را ازته تراشیدیم و اوج گرما لباس های سرتاپا تیره پوشیدیم و دختران مان زیر مقنعه عرق ریختند... (جالب اینجاست که طیف خاصی را هم هدف قرار نداده بلکه از دوجنس دختر و پسر می گوید چون به همراه نیاز دارد)
ما هرگز نفهمیدیم جنس مخالف شاخ و دم ندارد و مثل ما آدم است و میتوان با او بدون فکرها و نیت های شوم دوست شد، و به او اعتماد کرد. (چرا ارتباط با جنس مخالف نه؟)
راستش جنس مخالف هم هرگز این را نفهمید. (یک جمله طنز گونه برای تغییر فضا)
و هیچوقت نفهمیدیم انسان بودن ربطی به با کدام پا وارد دستشویی شدن ندارد. (اینجا گارد باز شده وقت ضربه زدن است و اسلام و دین را در یکی از آداب مستحبی روزمره خلاصه کردن و از اصل غافل ساختن)
و...
هیچکس به ما یاد نداد عاشق شدن را... (هوس را به نام عشق تحمیل کردن چون تا الآن هوس دلش را می گفت)
این روزها سرزمینمان تشنه ی فهم است! (من می فهمم و هرکس با من هم عقیده باشد و دیگران نه! خوب کسی دوست ندارد فهمش زیر سوال رود و او را ساده لوح تلقی کنند و لاجرم مخاطبین سست پایه از اینجا به بعد در اردوی شبهه افکن قرار می گیرند)
جالب اینجاست اگر شما ایشان را پیدا کنید خواهید دید از لحاظ درسی یکی از ضعیف ترین شاگردان کلاسشه چرا که معمولا این آدم ها ناکامی های خودشان را به گردن دیگران می اندازند
انسانهای ترسویی که جرأت مقابله با خود ندارند و برای فرار از وجدان رو به توجیهاتی اینچنینی می آوردند
سوال اینجاست: حاج آقا اگر اینها آگاه نیستند پس چرا اینقدر روال منطقی برای شبهه ی او چیدید؟
دقیقا به همین دلیل، چون انسان ترسو و خود باخته کاملا تابع نفس و شیطان می شود و شبهه مال او نیست بلکه مال شیطان است و او ناخودآگاه حرف شیطان را که بسیار عالم به این روشهاست می زند. و ای بسا این مطالب را از جای دیگری کپی میکند