چهلمين سال درگذشت پزشک انساندوست و مبارز لرستاني
چهلمين سال درگذشت پزشک انساندوست و مبارز لرستاني
چهلمين سال درگذشت پزشک انساندوست و مبارز لرستاني
در این نوشتار سخن از مردی است که مردانه و سرافرازانه چون سرو با قامتی برافراشته بر سلوک فکری و مبارزاتیاش، عاشقانه و جانانه ایستاد و کوچکترین لغزش و سستی از خود بروز نداد و تمامی تعلقات مادی و دنیوی علی رغم برخوردار بودن از آنها، ولی هیچ کدام کوچک ترین خللی در آرمان والایش نداشت.
مردي كه جان شیرینش را عاشقانه و شیداگونه در طبق اخلاص راستینش نهاد تا به عنوان مبارزي بارز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در لرستان شناخته شود و با اتکا به جوهر درونش که مالامال و برگرفته از گوهری ناب که همانا "آگاهی و آزادی "فوران گشته بود و رسالت و مسئولیت خویش را چون عقابی تیزپرواز، سبکبال و رها بر علیه ابرهای جهل و تاریکی و جور زمانه و تا برآمدن طلوع آفتاب و گستره روشنایی میدید، لحظهای از پرواز و تکاپو و جهش در این وادی حقیقت و عدالت باز نایستاد تا وجودش شاهدی زنده باشد بر عصر و زمانهای که جمود و بیعملی و نتوانستن و به کنج عزلت خزیدن، سرنوشت محتومی است که فرومایگان و دنیاپرستان، جبر زمانش میدانستند که از آن گریزی نیست ولی پزشک بیبیم ديار ما چون سفیدکوه، سرافرازانه ایستاد تا رسواگر قابیلیان زمان باشد و آزادی و عدالت را در فراسوی زمان حتی به قیمت فداشدن و از خود گذشتن برای مردمانش به عنوان مشق روزگار تا از برش کنند تا توانستن و رهایی را بر لوح زمان حک کنند.
تنها موتور محرکهاش آگاهی است و اراده که پزشک سرافراز و مبارز لرستانی، آئینه تمام نمایش بود به وسعت تاریخ. تاریخی که در برابر خیزش بزرگ مردانی چون او سر تعظیم فرود میآورد و گواهیدهنده راستین آن در بستر زمان در همه عصرها و نسلهاست و روزگار این چنین بر خود میبالد که چنین انسانهای بزرگی را در دامن خویش پرورش داده که ندای رهایی و آزادیشان در هر کوی و برزن طنینانداز است که حتی بیهمتایشان را قاصدکهای پاییزی با آمدنشان بشارت و نوید میدهند.
آری دکتر "هوشنگ اعظمیلرستانی" پزشک دردمند و انساندوست و مبارز که ذره ذره وجودش خدمت و دستگیری از مردم به ویژه فرودستان و فراموششدگان بود و چنان عطشی از خدمت به اینان از خود نشان میداد که آدمی مات و حیران میماند که رمز این دلدادگی و عاشقی و خود ساختگی چیست که این چنین انسان وجود و هستی خویش را در راه خدمت به همنوعانش عاشقانه و رها از هر گونه قید و بند حلاج وار در بینهایت اخلاص و انسانیت به عرصه ظهور میرساند که جاودانگی تنها مزد روزگار برای او در فراخنای زمان باشد.
هوشنگ اعظمی فرزند مرتضيخان (1370-1294) فرزند عليمردانخان بيرانوند (1301-1256) معروف به "مَردو" سال 1315 در شهر مشهد که پدرش به آنجا تبعید شده بود به دنیا آمد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |