دیوار
دیوار
دوباره زل زده ام روبروی یک دیوار
شبیه حال خودم رنگ و بوی یک دیوار
شبیه پنجره ای که همیشه تکراریست
فضای خسته کن و چار سوی یک دیوار
دوباره با خودم انگار می شوم درگیر
و تکیه می کنم از غم به روی یک دیوار
و حرف می زنم و گریه می کنم اما
فقط سکوت و سکوت از گلوی یک دیوار
همین که عمق سکوتش مرا بفهماند
به اینکه درد ودل است آرزوی یک دیوار...
زبان بین من و او موافق هم نیست
که ساده درک کنم گفتگوی یک دیوار....
مرا برای تحمل نماد می سازند
چقدر صبر شود آبروی یک دیوار
شبیه حال خودم رنگ و بوی یک دیوار
شبیه پنجره ای که همیشه تکراریست
فضای خسته کن و چار سوی یک دیوار
دوباره با خودم انگار می شوم درگیر
و تکیه می کنم از غم به روی یک دیوار
و حرف می زنم و گریه می کنم اما
فقط سکوت و سکوت از گلوی یک دیوار
همین که عمق سکوتش مرا بفهماند
به اینکه درد ودل است آرزوی یک دیوار...
زبان بین من و او موافق هم نیست
که ساده درک کنم گفتگوی یک دیوار....
مرا برای تحمل نماد می سازند
چقدر صبر شود آبروی یک دیوار
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |