داستان زیبای تشرف خدمت امام مهدی(عج)
داستان زیبای تشرف خدمت امام مهدی(عج)
اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشینها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند....
منبع:www.yjc.ir
ادامه در ادامه مطلب
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |