دل نوشته من
دل نوشته من
آغوشی که امن است،و فقط
برای من باز میشود...
آغوشی که بوی تن مرا بدهد..
دلم میخواهد کسی باشد که در لحظات سخت زندگی
بگوید که چقدر دوستم دارد و میداند که میتوانم...
دلم میخواهد وقتی شب ها دچار بی خوابی ام،
کسی باشد که مرا میهمان فضای بین بازوانش کند...
کسی که موهایم را برایش پریشان کنم..
کسی که مرا با تمام وجودش
دوست داشته باشد...
بدانیم که مال همیم،تا جایی که
فقط مرگ بتواند مارا جدا کند....
دلم دوستت دارم هایی میخواهد که می مانند...
دلم شانه ای میخواهد برای تکیه زدن
و دستی برای فشردن در دست هایم...
لب هایی برای بوسیدن...
و دلم،فکری میخواهد که مشغول من باشد...
و نگاهی که مرا ببیند،وقتی همه کوراند...
دلم تمام این هارا با تو دوست داشت،اما حالا
تنهای تنها،در گوشه ای از این جهان پر مشغله
زانوانم را در آغوش کشیده ام،
و تو مهمان همیشگی خواب ها،رویاها،و افکارم میکنم...
تو خیلی وقت است،صاحب خانه تمام افکار منی...
دلم آغوش میخواهد،
چشمانی که مرا ببینند،
و لب هایی برای بوسیدن....
#بداهه
23:57