... .
... .
کاش می شد همه چیز را از اول آغاز کرد:
نوشته های یک ادیب که گویی وصف حال من است:
بی تو ای سرو جوان
دل به دریا زده ام.
تا از او خبری ز رد پایت گیرم.
سخت به دنبالت هستم ای سرو جوان،
فکر می کردم رسیدن به تو آسان است
غافل از این که هفت خوانی در پیش است.
آری
هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
ای کاش آن عظمتی که تو داری من نیز داشتم
اما نه در قامت و ظاهر بلکه در دیده.
گویی طبیعت آواز سر می دهد که زیبای اش از سرو است.
آری سرو است نماد پاکی و شجاعت و رعنایی و زیبایی.
یاد شعر سهراب شاعر ایرانی می افتم که می گوید
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ.
آری من نمی توانم سرو را بشناسم... .
خاطرات ماه آوریل.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |