تابستون های خونه مادربزرگ تابستون ها به فارغ العاده ترین دنیا برام می شد.پراز تداعی رنگ و بوهای مختلف
انگورهای آویزون از دیوار که قرار بود به کشمش تبدیل بشه،غوره های که توی دیگ های مسی درحال جوشیدن بود برای تبدیل به شیره و سرکه.میوه هایی که توی سینی های مختلف زیرافتاب درحال خشک شدن بودند.غل غل قابلمه ی میوه های درحال تبدیل به لواشک.گوجه های له شده برای رب. این وسط من عاشقی میکردم بین این همه خوشمزگی،بین همهمه ی دوستا و فامیلی که برای کمک می اومدند.
راستش یه هو دلم اون همه خوشمزگی و اون همهمه رو خواست.کاش زودتر تابستون بشه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |