سادگی...
سادگی...
هرچی ضربه خوردم تو زندگیم، هرچی دلم شکست... همش از سادگیام بود. تمام بلاهایی ک سرم اومد از سادگیام بود، مهربون بودنِ همیشگی، اعتمادای بدون دلیل. اینقد ساده بودم که فک میکرم همه مثه خودم هستن. ولی اونا از سادگیم از مهربونیم از خوب بودن از صادق بودنم از اعتمادم و... سو استفاده کردن.
اینا تجربه میشن برای من نه چون دیگه این زندگی برام زندگی نمیشه دیگه درس نمیشه ولی برا بعدیا تجربه میشه ک دل نبندن و همه رو مثه خودشون نبینن...
*این نیز بگذرد*. همش تموم میشه و خدا منو میبره پیش خودش اونجا بیشتر بهش نزدیک میشم بیشتر هوامو داره.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |