تیر و آذر
تیر و آذر
سرطان چنگ قیچی داشت/عشق سویش گشته بود چون پوچ
اسب ما سری شبیه آدم داشت/طبق عادت منتظر به وقت سلوچ
اسب ما سری شبیه آدم داشت/طبق عادت منتظر به وقت سلوچ
اسب ما در مسیر آب گذشت/ناگهان سرطان را به چشم دید
آب و آتشی به هم آمیخت/عاشقی به قلب کژدمی بارید
ماه مشتری به عشقش شد/مشتری ماه ماه ما گشته
سرطانی به نام عشق پیدا شد/در دل کژدم و اسب جا گشته
سرطان میل به کشتن کرد/سرطان ذات کثیف دارد
هر کجا سرطان ساکن شد/ ظاهر و شکل نحیف دارد
آخرش وقت کوچ اسب رسید/سرطان ناراحت و غمگین شد
بعد رفتن دوشنبه روزی بود/مرگ آمد و عاقبتش این شد
اسب ما در مسیر کوچ گذشت/طاقت فراق نداشت از خرچنگ
ناگهان روز پنج شنبه ای درراه/مرگ جان او را گرفت به چنگ!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |