بیدی هستم که با هر بادی میلرزم
بیدی هستم که با هر بادی میلرزم
دل که گرم نباشه، درون آدمی که متزلزل باشه، پشت آدم که قرص نباشه، از هر بادی میلرزه... استعاره ای در کار نیست، منظورم دقیقا باد ه... در شهر بادهای فصلی که چندسالیست میهمان ما هستند وزیدن گرفته و انگار تار و پود دلم رو میلرزونه، بی دلیل، بی سبب، از اونکه باید سردتر و لرزون تر هستم... انقدر از برودت جاری ترسیده ام که ناخودآگاه برای فردای آخرین دوشنبه کاری سال، تمهیداتی چیده ام مبادا، بادی در من نفوذ نکند.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |