اولین بار که از نزدیک دیدمت خیلی خوشحال شدم ارزوم بود فقط بغلت کنم و بهم آرامش بدی...
شب اولی که پیشت بودم بهترین شب زندگیم بود وقتی رفتیم بالا خیلی خوش گذشت...درسته خیلی گریه کردم ولی
به اندازه ی دلتنگی این هشت سال واست گریه کردم..بخاطر دوشب بعدی پشیمونم..ولی گذشت رفت...شد دیگه نمیشه کاریش بکنم..
فقط ای کاش بعد این همه سال باهات رو در رو نمیشدم که دیدم نسبت بهت عوض بشه .کاش نمیدیدمت تا دیدم نسبت به عشقی که بهت داشتم عوض نمیشد
یادته بهت گفتم عشقهای امروز بوی هوس بود.... حرفم درست بود..فقط یادت باشه عشقی که نسبت بهت داشتم
هوس نبود...شاید اشتباه بود ولی چیکار کنم عاشقت شدم دست خودم نبود بزرگترین عشق زندگییم و اشتباه زندگیم خودت بودی..بخاطر تمام روزایی که واست عاشقی کردم معذرت میخوام...بخاطر تمام
روزایی که دلتنگت شدم منو ببخش....اگه اذیتت کردم ببخش...ولی تورو خدا هیچ وقت نگو عشقی که من بهت داشتم هوس یا دروغ بود..نهههه... واقعا عاشقت بود
بعد تو عشقی واسم معنی نداشت و نداره... منم مثل تو میشم عاشق همسرم... فقط دوباره میشم کسی که واسه یه لحظه دیدنت توی بازار خدا خدا میکرد.
میشم همون دلتنگ همیشگی ...دوست داشتی این صفحه رو پاک کن دوست نداشتی پاک نکن...دیگه مطلب نمیذارم شاید هم یه مدت دیگه پاکش کردم..فقط مواظب خودت باش .خدافظ بهترین تجربه ی زندگیم..خدافظ عزیزترینم..خدافظ
دوستدارت و تنها کسی که فقط عاشق خودت میمونه
مهسا....