چهارم شعبان ، میلاد حضرت عباس(ع) و روز جانباز مبارک باد
چهارم شعبان ، میلاد حضرت عباس(ع) و روز جانباز مبارک باد
عباس آمد تا برادري را معنا کند، وفا را شرح دهد، ايثار را الگو باشد و شجاعت را تفسير کند.
به جشن و پايکوبي نشسته است هفت آسمان، لحظه روشن ورود ماه بنيهاشم را...
فرشتگان، پيوسته در طوافند، گاهواره ادب را...
عباس بن علي،
تو پلک گشودي و دنيا براي هميشه، زير سايه امن مهربانيات، ايمن شد.
تو پلک گشودي و سرگرداني آبهاي جهان، تمام شد.
تو پلک گشودي و کربلا نفس راحتي کشيد.
چه بشارتي با خود آوردهاي...
خبرش کنيد؛ علي (ع) را...
اينک اين عباس (ع) است؛ ماهتاب آسمان ولايت که از پرتو عنايات نبوي (ص) و انعکاس قرابت علوي (ع) تا هميشه تاريخ در آسمان کربلا ميدرخشد و راهيان سرزمين نور را با تبسّم آسماني خويش، بدرقه ميکند.
خوشا نسيمي از ديار عنايتش،
که تشنگي غربت از کام جهان زدوده و غبار غم از دل بشويد...
ســلام بر عبـاس، اي غيرت مجسم... اي قامتِ فتوت...
ســلام اي چشمهايي که آب را شرمنده نجابت خود خواهي کرد...
ســلام اي دستهايي که رودخانههاي زمين، به جستجويشان سر گردانند...
ســلام اي پيشاني بلندي که آيينهي آسمان است...
الســلام عليــکــــ يا اباالفــضل العــباس (ع)
***************************
**خاندان حضـرت عبــاس (ع)
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، علي(ع) به فکر گرفتن همسر ديگري بود.
علي به طرف مسجد به راه افتاد. درب شبستان مسجد که رسيد برادرش عقيل را ديد که طبق معمول در سجاده اش نشسته بود.
عقيل در نسب شناسي مهارت خاصي داشت، و افراد براي حل مسائل خود به او مراجعه مي کردند. علي(ع) منتظر ماند تا مردم رفتند، آنگاه نزد برادر رفت.
سلام برادر. مي خواهم همسري انتخاب کنم تا برايم فرزند شجاعي بياورد. اگر بتواني قبيله اي را به من معرفي کني تا از ميان آن همسري برگزينم. عقيل گفت: برادرجان تو که خود داناي عربي چرا از من مي پرسي؟