فیروزه سی و سوم: مفید ترین محل استقرار
فیروزه سی و سوم: مفید ترین محل استقرار
اینکه امروز را تعطیل کنم و یک پیام عذرخواهی بفرستم برای مسیول خواهر جهادسازندگی بسیج دانشجویی که ببخشید بازهم نمی توانم در جلسه شرکت کنم، آرامش بیشتری نصیبم می کند.
نشسته ام سر فایل پایان نامه ام. یک تم بهاری دانلود می کنم برای پاورپینتم. بعد خنده ام می گیرد که دختر این پایان نامه است هااا از این قرتی بازی بر نمی دارد که.
افتاب بهار امده است تا وسط اتاق. پرده را می کشم کنار. درخت توت هر روز دارد سبز تر می شود. هر روز دارد بیشتر بهار را باور می کند. صدای جوجه های سبحان از حیاط می آید. برای شان جای مخصوصیی درست کرده ایم که همه ی حیاط را کثیف نکنند. به نفیسه می گویم، برای شان خاک بریز. جوجه هاا خاک بازی دوست دارند.
خسته ام اما زندگی و این عقربه هایی که دارند با سرعت زندگی را می برند جلو، اصلا جایی برای استراحت نمی گذارد. باید پیش بروم. بی توجه به خسته بودنم. به این فکر می کنم که جایی که قرار گررفته ام مفیید ترین جایی است که می توانم باشم. اصلا جای که انگار فقط برای من ساخته شده است. پس آرامم و نگران نیستم که چرا دارم جهادی را هر روز کمرنگ تر از دیروز می کنم. هر چند که به قول بچه ها هنوز دست های پشت پرده ام!
روزهای اردیبهشتی تان پر از لحظه های ناب بهاری....