“او” میداند…
“من” دوستش دارم …
و “این” بدترین قسمت داستان عاشقانه “من” است…
نمیگویم داستان عاشقانه “ما”…
چون خوب میدانم “او” عاشق نیست …
هربار زخمی عمیق تر میزند …
و “من ” همچنان آرام پای نامهربانیهایش نشسته ام…
هربار میآید …
گوشه ای از دلم را میکند و میرود و با خود میبرد …
و “من” هربار با بوسه و لبخند بدرقه اش میکنم …
چه احمقانه دوستش دارم …
“من” دوستش دارم …
و “این” بدترین قسمت داستان عاشقانه “من” است…
نمیگویم داستان عاشقانه “ما”…
چون خوب میدانم “او” عاشق نیست …
هربار زخمی عمیق تر میزند …
و “من ” همچنان آرام پای نامهربانیهایش نشسته ام…
هربار میآید …
گوشه ای از دلم را میکند و میرود و با خود میبرد …
و “من” هربار با بوسه و لبخند بدرقه اش میکنم …
چه احمقانه دوستش دارم …
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |