من ،تو ،او
وتلفن
دیروز تلفن ات مرد .تنها آدم هانیستند که می میرند...
شماره های تلفن هم می میرند.هرکس اعدادمهم زندگی اش
را فراموش می کند: شماره پاسپورت ،شماره پلاک آخرین
ماشینی که گرفته،شماره پلاک ماشین دوستش ،مسافت زمین
تاماه وآمارمردم شهری که آنجازندگی میکند.من نیزهمان اعدادرافراموش کرده ام به غیرازآن 5 رقم.
اعدادی که هدیه گرانبهایی بودندباصدای اووعطربنفشه ای
که ازگوشی می آمد....
حالا آن شماره وجودندارد ،یعنی هست ولی برای من معنایی ندارد.
آن اعداد برایم شماره های ممنوعه ای هستند.فاصله آن اعداد 5 رقمی
که تودایره روی گوشی جای گرفته اند،برایم راهی طولانی است.
وآنهاازهم کیلومترهافاصله دارند.من هربار4 عدد را که پشت سرهم
می گیرم انگشتم روی عددپنجم نمی چرخد.
شماره ات دربسته ایست که من کلیدش راگم کرده ام.
خیلی قشنگ بود ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |