بابا داشت لباساشو با هم ست میکرد که بعد بیست و خورده ای سال متوجه سلیقه ش تو لباس پوشیدن شدم .. هم خوشحال شدم هم ناراحت .. خوشحال که مثل اکثر مردهای هم سن و سالش زندگی رو فقط تو کار کردن خلاصه نمیکنه و واسش مهمه که تمیز و مرتب به نظر بیاد و ناراحت از اینکه چند سال رو از دست دادم واسه دقیق شدن بهش ، واسه قربون صدقه ش رفتن ، واسه بغل کردنش :(
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |